گنجور

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۱ - تعزیت‌نامهٔ خسرو به شیرین به افسوس

 

تو هستی شمع و او پروانهٔ مست

چو شمع آید رود پروانه از دست

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۱ - تعزیت‌نامهٔ خسرو به شیرین به افسوس

 

سمن را از بنفشه طَرْف بربست

رطب‌ها را به زخم استخوان خَست

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۲ - مردن مریم و تعزیت‌نامهٔ شیرین به خسرو از راه باد افراه

 

اگر هستی شود دور از تو از دست

بحمدالله چو تو هستی همه هست

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۳ - رسیدن نامهٔ شیرین به خسرو

 

ز هر قومی حکایت باز می‌جست

نگیرد مرد زیرک کار خود سست

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۴ - صفت داد و دهِش خسرو

 

جهان خسرو که تا گردون کمر بست

کُلَه‌داری چون او بر تخت ننشست

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۵ - شنیدن خسرو از اوصاف شِکر خانمِ اسپهانی (اصفهانی)

 

مَلک چون بر بساط کار بنشست

درستی چند را بر کار بشکست

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۵ - شنیدن خسرو از اوصاف شِکر خانمِ اسپهانی (اصفهانی)

 

ملک چون رخت از آن بت‌خانه بربست

گرفت آن پند را یک سال در دست

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۶ - تنها ماندن شیرین و زاری کردن وی

 

فتاده پاسبان را چوبک از دست

جرس جنبان خراب و پاسبان مست

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۷ - رفتن خسرو سوی قصر شیرین به بهانهٔ شکار

 

شب از عنبر جهان را کُله همی‌بست

زمستان بود و باد سرد می‌جست

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۷ - رفتن خسرو سوی قصر شیرین به بهانهٔ شکار

 

برون شد مست و بر شبدیز بنشست

سوی قصر نگارین راند سرمست

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۷ - رفتن خسرو سوی قصر شیرین به بهانهٔ شکار

 

چو شیرین دید خسرو را چنان مست

ز پای افتاد و شد یک‌باره از دست

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۸ - دیدن شیرین و سخن گفتن با او

 

به عیاری ز جای خویش برجست

برابر دست خود بوسید و بنشست

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۹ - پاسخ دادن شیرین خسرو را

 

به دست آری مرا چون غافلان مست

چو گل بویی کنی اندازی از دست

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۹ - پاسخ دادن شیرین خسرو را

 

بر این تن گو حمایل بر فلک بست

به سرهنگی حمایل چون کنی دست

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۱ - پاسخ دادن شیرین خسرو را

 

برو تا بر تو نگشایم به خون دست

که در گردن چنین خونم بسی هست

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۱ - پاسخ دادن شیرین خسرو را

 

ز رعنایی که هست این نرگس مست

نیآلاید به خون هر کسی دست

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۲ - پاسخ خسرو شیرین را

 

سهی سرو آن زمان شد در چمن سست

که سیمین‌نار تو بر نارون رست

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۳ - پاسخ دادن شیرین به خسرو

 

اگر بر در گشادن نیستم دست

توانم بر تو از گیسو رسن بست

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۳ - پاسخ دادن شیرین به خسرو

 

بدان آیین که خوبان را بُوَد دست

زَنَخدان می‌گشاد و زلف می‌بست

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۳ - پاسخ دادن شیرین به خسرو

 

عمل‌هایی که عاشق را کند سست

عجب سست آید از معشوقه چُست

نظامی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۸
sunny dark_mode