گنجور

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۳ - عذر انگیزی در نظم کتاب

 

چو صبح آن روشنان از گریه رستند

که برقِ خنده را بر لب ببستند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۵ - عشرت خسرو در مرغزار و سیاست هرمز

 

پس آن گه ناخن چنگی شکستند

ز روی چنگش ابریشم گسستند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۰ - نمودن شاپور صورت خسرو را بار اول

 

به سرسبزی بر آن سبزه نشستند

گهی شمشاد و گه گل‌دسته بستند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۴ - گریختن شیرین از نزد مهین بانو به مداین

 

همه در گرد شیرین حلقه بستند

چو حالی بر نشست او بر نشستند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۵ - به هم رسیدن خسرو و شیرین در شکارگاه

 

هوا را بر زمین چون مرغ بستند

چو مرغی بر خدنگ زین نشستند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۶ - اندرز و سوگند دادن مهین‌بانو شیرین را

 

خدنگ ترکش اندر سرو بستند

چو سرو‌ی بر خدنگ زین نشستند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۷ - صفت بهار و عیش خسرو و شیرین

 

جنیبت بر لب شه‌رود بستند

به بانگ رود و رام‌شگر نشستند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۰ - افسانه‌سرایی ده دختر

 

مه و خورشید دل در صید بستند

به شبدیز و به گل‌گون برنشستند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۵ - نالیدن شیرین در جدایی خسرو

 

کمین‌سازان محنت بر نشستند

یزک‌داران طاقت را شکستند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۶ - تنها ماندن شیرین و زاری کردن وی

 

دُهل‌زن را گرفتم دست بستند

نه آخر پای پروین را شکستند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۹ - پاسخ دادن شیرین خسرو را

 

دو لَختی بود، درِ یک لَخت بستند

ز طاووس دو پر، یک پر شکستند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۱ - پاسخ دادن شیرین خسرو را

 

هنوزم هندوان آتش پرستند

هنوزم چشم چون ترکان مستند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۲ - پاسخ خسرو شیرین را

 

رطب و استخوان آن شب شکستند

که خرمای لبت را نخل بستند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۱ - صفت شیرویه و انجام کار خسرو

 

به عِنین و سِتَروَن بین که رَستند

که بر پشت و شکم چیزی نبستند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۳ - جان دادن شیرین در دخمه خسرو

 

دلا منشین که یاران برنشستند

بنه بر بند که ایشان رخت بستند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۳ - جان دادن شیرین در دخمه خسرو

 

جوانمردان که در دل جنگ بستند

به جان و دل ز جان آهنگ رستند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۸ - معراج پیغمبر

 

جهت را جعد بر جبهت شکستند

مکان را نیز برقع باز بستند

نظامی
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۲) حکایت مرد نمازی و مسجد و سگ

 

بسی دجّالِ مهدی روی هستند

که چون دجّال از پندار مستند

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش ششم » المقالة السادسة

 

پسر گفتش که هر خلقی که هستند

همه دل در هوای خویش بستند

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۳) حکایت یوسف علیه السلام با ابن یامین

 

یقین میدان که میرانی که هستند

که صد تن را چو تو گردن شکستند

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
۷
sunny dark_mode