سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۲۶ - روان شدن جمشید از ولایت پریان بسوی روم
ملک آمد، به یاران بانگ بر زد
چو کوه اطراف دامن بر کمر زد
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۵۱ - خواندن زلیخا یوسف را علیه السلام به سوی آن خانه و مطالبه وصال نمودن
زلیخا بر درش قفلی دگر زد
دگر سان قصه اش از سینه سر زد
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۱۴ - رفتن شیرین پیش مهین بانو و اجازت خواستن به نخجیر و رفتن به مداین
به هر باری که سر از آب برزد
تو گفتی آفتاب از آب سرزد
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۱۹ - صفت مجلس خسرو و آگاه شدن مهین بانو از حال شیرین
به سوی قصر شد شاپور در زد
سر از بام آن پری چون ماه برزد
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۳۶ - خبر پادشاهی خسرو و نشستن بر تخت و رسیدن خبر مرگ بهرام
به آن عاقل که بر عالم نلرزد
که این عالم غم عالم نیرزد
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۸ - به خشم رفتن خسرو از پیش شیرین
به برگی کاه، آن عاشق نیرزد
که همچون بید از هر باد لرزد
وحشی بافقی » ناظر و منظور » رو به میدان معانی کردن و تیغ دو زبان برآوردن در مدح شهسواری که از دو انگشت نوک تیغ دو سر دیدهٔ شرک را کور نمود و از بنان ذوالفقار پیکر باب خیبر گشاده
چو کینش سر ز جان مره برزد
دو انگشتش بر او تیغ دو سرزد
نوعی خبوشانی » مثنوی سوز و گداز » بخش ۷ - آغاز داستان محبت نامهٔ سوز و گداز
چو از آغوش شوق آن شعله سر زد
پسر این نغمه بر گوش پدر زد
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۲۹ - غسل کردن سیتا در دل آب گنگ
چو بعد از غسل پا از آب بر زد
نهال آتشین از آب سر زد
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۷۶ - جنگ کردن پسر راون با هنونت و کشته شدن او به دست هنونت
دو شیر شرزه با هم پنجه بر زد
دو پیل ژنده سر بر یک دگر زد
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۱
ز روی مصلحت رای دگر زد
برهنه پا هزیمت را به در زد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۴۵ - سنائی غزنوی قُدِّسَ سِرُّه
کسی کش خرد رهنمونست هرگز
به گیتی ره و رسمِ الفت نورزد
که صحبت نفاقی است یا اتفاقی
دلِ مرد دانا ازین هر دو لرزد
اگر خود نفاقیست جان را بکاهد
[...]
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » دوبیتیها » شمارهٔ ۱۲۰
که بر نخل امید من تبر زد؟
که بر مبنای اقبالم حجر زد؟
جدا فایز که کرد از وصل جانان
که بر جانم خدنگ بی خبر زد؟
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » دوبیتیها » شمارهٔ ۱۵۴
سحر سنبل دمید و لاله سر زد
که نرگس خیمه بر کوه و کمر زد
چرا فایز از این غصه نمیرد
که نرگس تاج سلطانی به سر زد
ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۳۵ - در اقسام قند مکرر
بتاقند مکرر پنج قسم است
که با لعلت به دشنامی نیرزد
«سلیمان » و «فانیذ» است و «ابلوج »
چهارم «سنجری » پنجم «تبرزد»
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۳ - شرایط قضاوت
ببین اندر هنرهائی که ورزد
که هر مردی بکار خویش ارزد
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۱۰ - دلن بحر است کو ساحل نورزد
دلن بحر است کو ساحل نورزد
نهنگ از هیبت موجش بلرزد
ازن سیلی که صد هامون بگیرد
فلک با یک حباب او نیرزد