گنجور

اوحدی » منطق‌العشاق » بخش ۵۵ - تمامی سخن

 

دگر ره تازه زهری بر شکر زد

حروف مهر و کین بر یک دگر زد

اوحدی
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۲۶ - روان شدن جمشید از ولایت پریان بسوی روم

 

ملک آمد، به یاران بانگ بر زد

چو کوه اطراف دامن بر کمر زد

سلمان ساوجی
 

عبید زاکانی » عشاق‌نامه » بخش ۴ - سخن در عشق

 

دلی کو با بتی عشقی نورزد

مخوانش دل که او چیزی نیرزد

عبید زاکانی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۱۹ - صفت مجلس خسرو و آگاه شدن مهین بانو از حال شیرین

 

به سوی قصر شد شاپور در زد

سر از بام آن پری چون ماه برزد

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۸ - به خشم رفتن خسرو از پیش شیرین

 

به برگی کاه، آن عاشق نیرزد

که همچون بید از هر باد لرزد

سلیمی جرونی
 

نوعی خبوشانی » مثنوی سوز و گداز » بخش ۷ - آغاز داستان محبت نامهٔ سوز و گداز

 

چو از آغوش شوق آن شعله سر زد

پسر این نغمه بر گوش پدر زد

نوعی خبوشانی
 

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۲۹ - غسل کردن سیتا در دل آب گنگ

 

چو بعد از غسل پا از آب بر زد

نهال آتشین از آب سر زد

ملا مسیح
 

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۷۶ - جنگ کردن پسر راون با هنونت و کشته شدن او به دست هنونت

 

دو شیر شرزه با هم پنجه بر زد

دو پیل ژنده سر بر یک دگر زد

ملا مسیح
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۱

 

ز روی مصلحت رای دگر زد

برهنه پا هزیمت را به در زد

یغمای جندقی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۴۵ - سنائی غزنوی قُدِّسَ سِرُّه

 

کسی کش خرد رهنمونست هرگز

به گیتی ره و رسمِ الفت نورزد

که صحبت نفاقی است یا اتفاقی

دلِ مرد دانا ازین هر دو لرزد

اگر خود نفاقیست جان را بکاهد

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۱۲۰

 

که بر نخل امید من تبر زد؟

که بر مبنای اقبالم حجر زد؟

جدا فایز که کرد از وصل جانان

که بر جانم خدنگ بی خبر زد؟

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۱۵۴

 

سحر سنبل دمید و لاله سر زد

که نرگس خیمه بر کوه و کمر زد

چرا فایز از این غصه نمیرد

که نرگس تاج سلطانی به سر زد

فایز
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۳۵ - در اقسام قند مکرر

 

بتاقند مکرر پنج قسم است

که با لعلت به دشنامی نیرزد

«سلیمان » و «فانیذ» است و «ابلوج »

چهارم «سنجری » پنجم «تبرزد»

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۳ - شرایط قضاوت

 

ببین اندر هنرهائی که ورزد

که هر مردی بکار خویش ارزد

ادیب الممالک
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۱۰ - دلن بحر است کو ساحل نورزد

 

دلن بحر است کو ساحل نورزد

نهنگ از هیبت موجش بلرزد

ازن سیلی که صد هامون بگیرد

فلک با یک حباب او نیرزد

اقبال لاهوری
 
 
۱
۲
sunny dark_mode