گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۹ - بیمار شدن ویس از فراق رامین

 

ز بدبختی بجز مرگم نباید

چو من بدبخت را خود مرگ شاید

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۱ - نامه اول در صفت آرزومندى و درد جدایى

 

مرا خود با فراقت خواب ناید

وگر آید خیالت دَررُباید

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۳ - نامهٔ سوم اندر بدل جستن به دوست

 

ز دیگر کس مرا سودی نیاید

کسی دیگر به جای او نشاید

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۸ - نامهٔ هشتم اندر خبر دوست پرسیدن

 

چو نامم بشنود شادی فزاید

و یا از بی وفابی خشمش آید

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۹ - نامهٔ نهم در شرح زارى نمودن

 

دری کاو بست بر من او گشاید

گشاینده جز اویم کس نباید

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۲ - مویه کردن ویس بر جدایى رامین

 

ببندد ابر و آنگه برگشاید

چرا ابر دلم چندین بپاید

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل

 

مرا تنها ازیدر رفت باید

که گر لشکر برم با خود نشاید

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل

 

دگر باره مرا خواری نماید

ز ویسه هیچ کامم برنیاید

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل

 

نه آمرزد مرا نه رخ نماید

نه بر بام آید و نه در گشاید

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۷ - آگاه شدن ویس از آمدن رامین

 

سیاهی از شبم آنگه زداید

که ماه بخت من چهره نماید

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

دونده باره هم در سر درآید

برنده تیغ هم کندی نماید

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۰ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

نشست خوش ز بهر شاه باید

ترا هر جا که باشد جای شاید

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۸ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

شنیده‌ستم که شب آبستن آید

نداند کس که فردا زو چه زاید

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode