گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۸ - رفتن دایه به گوراب نزد رامین

 

چو اندر مرز گوراب آمد از راه

به صحرا پیشش آمد بی وفا شاه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۸ - رفتن دایه به گوراب نزد رامین

 

کجا رامین چو او را دید در راه

نه از راهش بپرسید و نه از ماه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۸ - رفتن دایه به گوراب نزد رامین

 

دگربار آمدی چون غول ناگاه

که تا سازی مرا در راه گمراه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۸ - رفتن دایه به گوراب نزد رامین

 

مرا پیوند با او باشد آنگاه

که آن ماه زمین را من بوم شاه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۸ - رفتن دایه به گوراب نزد رامین

 

نگر تا چند بود آزار آن ماه

که دشمن گشت وی را دوست ناگاه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن

 

مرا باشد به از تو در جهان شاه

ترا چون من نباشد بر زمین ماه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۵ - نامهٔ پنجم اندر جفا بردن از دوست

 

ترا دیدم که چون می‌بَرزَدی آه

ز آه تو سیه شد بر فلک ماه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۸ - نامهٔ هشتم اندر خبر دوست پرسیدن

 

ببر بادا پیام من بدان ماه

که ببریدش قضا از من به ناگاه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۰ - نامهٔ دهم اندر دعاکردن و دیدار دوست خواستن

 

درود از من بدان پیروزگر شاه

درود از من بدان بیدادگر ماه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۱ - تمام شدن ده نامه و فرستادن ویس آذین را به رامین

 

به پشتش بر، سوار آسوده در راه

چنان بودی که مرد خفته بر گاه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس

 

نشسته ویس بر تخت شهنشاه

ز رویش مهر تابان وز برش ماه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل

 

نهندم گور باری بر سر راه

همه گیتی شوند از حالم آگاه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل

 

نبودی مرگ را هرگز به من راه

اگر نه فرقتش بودی کمین گاه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل

 

چو من لشکر برم با خود درین راه

ز حال من خبر یابد شهنشاه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۶ - پاسخ نامهء ویس از رامین

 

نبشتم پاسخ تو بر سر راه

سخنها کردم اندر نامه کوتاه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۶ - پاسخ نامهء ویس از رامین

 

چنان آیم شتابنده درین راه

که تیر اندر هوا و سنگ در چاه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۸ - رسیدن رامین به مرو نزد ویس

 

چو نزدیک دز مرو آمد از راه

به بام گوشک بر، دیده شد آگاه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۸ - رسیدن رامین به مرو نزد ویس

 

به فال نیک رامین آمد از راه

همی پیوست خواهد مهر با ماه

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۵
۶
۷
۸
۹
sunny dark_mode