عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی
هر آن خونی که چشم از پرده راند
ز آه سرد من افسرده ماند
عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان
ز بی آبی چنان خسرو فروماند
که صد دریای آب از رخ فروراند
عطار » خسرونامه » بخش ۳۰ - بیمار گشتن جهانافروز خواهر شاه اصفهان و رفتن هرمز بهطبیبی بر بالین او و عاشق شدن او بر هرمز
اشارت کرد شه را نزد خود خواند
به اعزازش بهنزد خویش بنشاند
عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز
ولی از شاه آن خواهم که داند
که چل روزم بپیش خود نخواند
عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز
جهان افروز از او حیران فرو ماند
چو باران اشک از مژگان فرو راند
عطار » خسرونامه » بخش ۳۵ - عشرت كردن گل و خسرو باهم
گل نازک چو در دست صبا ماند
برای دفع او بر خود دعا خواند
عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن
چو شاه آن نامهٔ حُسنا فرو خواند
چو سودایی دران سودا فرو ماند
عطار » خسرونامه » بخش ۴۹ - لشکر کشیدن قیصر و خسرو به جانب سپاهان
شه عالی صفت را بی خرد خواند
بخواری پیک را از پیش خود راند
عطار » خسرونامه » بخش ۵۶ - از سر گرفتن قصّه
چو بشنود این سخن گلرخ فروماند
بجای آورد و تا پایان فرو خواند
عطار » خسرونامه » بخش ۵۷ - آگاهی یافتن خسرو از گل
بآخر گل چو حیرانی فروماند
ز یک یک مژّه صد طوفان فرو راند
عطار » خسرونامه » بخش ۵۷ - آگاهی یافتن خسرو از گل
دلم بر مرگ از افسون صد ورق خواند
یکی نشنود و ازجان یک رمق ماند
عطار » خسرونامه » بخش ۵۹ - آغاز نامۀ گل بخسرو
چو تو حاضر نبودی خیره درماند
همه پیه آبه بر روی من افشاند
عطار » خسرونامه » بخش ۶۱ - رسیدن نامۀ گل بخسرو
چو خسرو نامهٔ جانان فرو خواند
چو گل در آتش سوزان فرو ماند
عطار » خسرونامه » بخش ۶۱ - رسیدن نامۀ گل بخسرو
ز سر آن نامه باری ده فرو خواند
زمین گل کرد تا پایش دروماند
عطار » خسرونامه » بخش ۶۳ - آگاهی یافتن شاپور از آمدن فرّخ و گلرخ و گرفتاری گل و گریختن فرّخ
بگفت این و دبیری را فرو خواند
زهرنوعی سخن از حد برون راند
عطار » خسرونامه » بخش ۶۴ - نامهٔ خسرو به شاپور
بدادش نامه و شاپور برخواند
ز خشم آن پیک را حالی بدر راند
عطار » خسرونامه » بخش ۶۴ - نامهٔ خسرو به شاپور
که آن نامه بدرّید و مرا راند
ترا بدفعل و شوم و باد سر خواند