گنجور

عطار » خسرونامه » بخش ۴۱ - در صفت نی

 

قلم بود و خطش گرد دهان بود

قلم استاده و انگشتان روان بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۳ - آگاهی یافتن شاه اسپاهان از بردن هرمز گل را

 

ولیک آن مرد را این دست ازان بود

که بس نیکو و بس شیرین زبان بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن

 

چنین گفت آنکه استاد جهان بود

که در باب سخن صاحبقران بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن

 

سپاهانی یکی بازارگان بود

که در بازارگانی خرده دان بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۰ - رزم خسرو با شاه سپاهان و كشته شدن شاه سپاهان

 

ببالا،‌گرد دو لشکر چنان بود

که گویی نردبان آسمان بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۲ - از سر گرفتن قصّه

 

زمین او همه سنبل ستان بود

بگرد سنبل او زعفران بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۲ - از سر گرفتن قصّه

 

همه خر پشتها ریگ روان بود

برنگ آن ریگ همچون آسمان بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۲ - از سر گرفتن قصّه

 

کنار چرخ تیغش را میان بود

برفعت از کمر جوزانشان بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۲ - از سر گرفتن قصّه

 

دلش در آتش سوزان چنان بود

کزان، دریای آب آتش فشان بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۶ - از سر گرفتن قصّه

 

که داند کو ز زاری برچسان بود

ز بی برگی چو برگ زعفران بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۷ - آگاهی یافتن خسرو از گل

 

مرا گفتا، پدر بازارگان بود

همه کارش طواف بحر و کان بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۹ - آغاز نامۀ گل بخسرو

 

سیه شد زانکه چشمش دُرفشان بود

که دُر را با شبه گویی قران بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۵ - رزم خسرو با شاپور

 

همه دشت از درفشیدن چنان بود

که گفتی آسمان آتش فشان بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۵ - رزم خسرو با شاپور

 

نه چندان شور آن شب در جهان بود

که در روز قیامت بیش ازان بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۷ - باز رفتن بسر قصّه

 

ز آیین بستن آن کشور چنان بود

که همچون هشت خلد جاودان بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۷ - باز رفتن بسر قصّه

 

سرای خلوت خسرو چنان بود

که گفتی جنّت الفردوس آن بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۷ - باز رفتن بسر قصّه

 

فروغ رویشان با هم چنان بود

که دو خورشید را دیدی قران بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۷۱ - در خاتمت کتاب گوید

 

اگرچه عنکبوتی ناتوان بود

ولکین بر سر من پیلبان بود

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۴

 

مرید جعفر صادق به جان بود

ثنای حضرتش ورد زبان بود

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۳ - در معراج حضرت خاتم صلی الله علیه و آله

 

امیرالمؤمنین حیدر که جان بود

رموز آشکارایش عیان بود

عطار
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۱۰