×
عطار » خسرونامه » بخش ۴۳ - آگاهی یافتن شاه اسپاهان از بردن هرمز گل را
ولیک آن مرد را این دست ازان بود
که بس نیکو و بس شیرین زبان بود
عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن
چنین گفت آنکه استاد جهان بود
که در باب سخن صاحبقران بود
عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن
سپاهانی یکی بازارگان بود
که در بازارگانی خرده دان بود
عطار » خسرونامه » بخش ۵۰ - رزم خسرو با شاه سپاهان و كشته شدن شاه سپاهان
ببالا،گرد دو لشکر چنان بود
که گویی نردبان آسمان بود
عطار » خسرونامه » بخش ۵۶ - از سر گرفتن قصّه
که داند کو ز زاری برچسان بود
ز بی برگی چو برگ زعفران بود
عطار » خسرونامه » بخش ۵۷ - آگاهی یافتن خسرو از گل
مرا گفتا، پدر بازارگان بود
همه کارش طواف بحر و کان بود
عطار » خسرونامه » بخش ۵۹ - آغاز نامۀ گل بخسرو
سیه شد زانکه چشمش دُرفشان بود
که دُر را با شبه گویی قران بود
عطار » خسرونامه » بخش ۶۵ - رزم خسرو با شاپور
نه چندان شور آن شب در جهان بود
که در روز قیامت بیش ازان بود
عطار » خسرونامه » بخش ۶۷ - باز رفتن بسر قصّه
ز آیین بستن آن کشور چنان بود
که همچون هشت خلد جاودان بود
عطار » خسرونامه » بخش ۶۷ - باز رفتن بسر قصّه
فروغ رویشان با هم چنان بود
که دو خورشید را دیدی قران بود
عطار » هیلاج نامه » بخش ۳ - در معراج حضرت خاتم صلی الله علیه و آله
امیرالمؤمنین حیدر که جان بود
رموز آشکارایش عیان بود