گنجور

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » بسم الله الرحمن الرحیم

 

الهی بر همه دانای رازی

بفضل خود ز جمله بی‌نیازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

که تا برهد ز دست عشق بازی

کند بر شکل مردان سرفرازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۸) مناظرۀ شیخ ابوسعید با صوفی و سگ

 

چو کرد او جامهٔ من نانمازی

عصائی خورد از من نه ببازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۲) حکایت مرد نمازی و مسجد و سگ

 

چنان پنداشت آنمرد نمازی

که هست آن کاملی در کارسازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۶) حکایت امیرالمؤمنین عمر رضی الله عنه

 

که با توریت ممکن نیست بازی

مگر خود را جهود صرف سازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۹) گفتار آن مجنون در نمازی که یک نان نیرزد

 

نمازت چون چنین باشد مجازی

بوَد اندر حقیقت نانمازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۱۰) حکایت دیوانه و نماز جمعه

 

یکی دیوانه بود از اهل رازی

نکردی هیچ جز تنها نمازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۵) حکایت حسین منصور حلاج بر سر دار

 

که گر از خون وضوی آن بسازی

بود عین نمازت نانمازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۸) حکایت نابینا با شیخ نوری رحمه الله

 

تو گر در دوستی جان در نبازی

ترا آن دوستی باشد مجازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۹) حکایت شیخ ابوالقاسم همدانی

 

بدل می‌گفت کای مشغول بازی

چو ترسا دوستی آمد مجازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۳) حکایت مرد ترسا و شیخ بایزید

 

اگر سر تا بگردون برفرازی

وگر خود را وطن در چاه سازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۳) حکایت مرد ترسا و شیخ بایزید

 

ترا گر بی سری ور سرفرازی

بیک نرخ آیدم در بی نیازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۱۲) حکایت حسن بصری و رابعه رضی الله عنهما

 

ازو پس رابعه پرسید رازی

که چه خوردی تو گفتا پی پیازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش نهم » (۱) حکایت سلطان محمود با پیرزن

 

مگر سلطانِ دین محمودِ غازی

به تیزی با سپه میراند تازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش نهم » (۴) حکایت

 

زماتم تا بهفتم می‌گدازی

چو هفتم بگذرد هشتم چه سازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۶) حکایت بهلول

 

بزیر لب بگفت آنگاه رازی

بجست از گوشهٔ زین پاک بازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۶) حکایت بهلول

 

بشه بهلول گفت ای شاه غازی

اگر سوز دلم را کار سازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۱۲) حکایت دیوانه

 

دلا چندم کُشی چندم گدازی

که نه سر می نهی نه می فرازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۳) حکایت شبلی با آن جوان در بادیه

 

قدم می‌زد بزیبائی و نازی

چو کبکی کو بوَد ایمن ز بازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۸) حکایت ایاز با سلطان

 

ببالین آمدش محمودِ غازی

که بود اندر سر او سرفرازی

عطار
 
 
۱
۲
۳
۷
sunny dark_mode