گنجور

عطار » خسرونامه » بخش ۶۲ - آمدن فرّخ بترکستان بطلب گل

 

یقین میدان که خسرو برقرارست

کنون برخیز اگر جانت بکارست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۵ - رزم خسرو با شاپور

 

هوا گفتی ز پیکان ژاله بارست

زمین گفتی ز بس خون لاله زارست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۶ - رسیدن خسرو و گل با هم و رفتن به روم

 

نصیب خلق ازو گر مرگ و دارست

ولی او فارغست و برقرارست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۹ - سپری شدن کار خسرو

 

عنایت کرد حق تا از عنا رست

بیک ساعت زصد گونه بلارست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۹ - سپری شدن کار خسرو

 

تو در دنیا که جای رنج و بارست

اگر صد کار داری هیچ کارست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۹ - در اظهار کردن قوّت و قدرت و استغناء کل فرماید

 

اناالحق گوی کاشتر آشکارست

که این معنی چو اشتر بر قطارست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۲۳ - در برداشتن حجاب و واصل شدن و یکتا گردیدن فرماید

 

چو معنی در حقیقت بیشمارست

از آن شعرم قطار اندر قطارست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۲۶ - در صورت جان دادن و جانان دیدن فرماید

 

در این دریا عجایب بیشمارست

ولیکن عین دریا بی کنارست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۲۶ - در صورت جان دادن و جانان دیدن فرماید

 

در این دریا شناها بی شمارست

چرا کین دید دریا بی کنارست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۵ - در جواب گفتن پسر پیر دانا را و اسرار گفتن فرماید

 

مرا اندر میانه با تو کارست

که گر معنی بیابم بیشمارست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۵ - در جواب گفتن پسر پیر دانا را و اسرار گفتن فرماید

 

مرا در سوی این دریا چه کارست

که اندر وی عجایب بی شمارست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۱ - در نمودار سرّ اعیان کل فرماید

 

کلام اللّه اینجا صدهزارست

ولی آنجا بیک رنگ آشکارست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۱ - در نمودار سرّ اعیان کل فرماید

 

اگرچه جمله یک، گر صد هزارست

بجز یک چیز آنجا آشکارست

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶