فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل
عقیقین بود سنگ کوهساران
چو نوشین بود آب جویباران
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل
ز بس مِیْ ریختن در کوهساران
ز مِیْ سیل آمد اندر جویباران
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل
به پایان شد عروسی نوبهاران
برفتند آن ستوده نامداران
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن
چو گوری بودم اندر مرغزاران
ندیده دام و داس دام داران
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۴ - نامهٔ چهارم خشنودى نمودن از فراق و امید بستن بر وصل
منم چون شاخ تشنه در بهاران
توی همچون هوا با ابر باران
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۷ - نامهٔ هفتم اندر گریستن به جدایى و نالیدن به تنهایى
اگر چون اشک من باشدت باران
جهان گردد به یک بارانت ویران
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۹ - نامهٔ نهم در شرح زارى نمودن
بنالیدم بسی از روزگاران
هنوز این نیست یکّی از هزاران
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۰ - نامهٔ دهم اندر دعاکردن و دیدار دوست خواستن
درود از من بدان تاج سواران
درود از من بدان رشک بهاران
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس
به صحرا رفت روزی با سواران
جهان چون نقش چین و نوبهاران
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس
نبینی ابر تیره در بهاران
که او را بیش باشد سیل باران
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس
بدو گفت ای چراغ نامداران
چرا داری نشان سوکواران
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس
نه تو رامینهای تاج سواران
برادرْت آفتاب شهریاران
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس
چه خوش بود آن گذشته روزگاران
میان آن همه شایسته یاران
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۸ - رسیدن رامین به مرو نزد ویس
خوشا مروا نشست شهریاران
خوشا مروا زمین شاد خواران
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۰ - پاسخ دادن ویس رامین را
چرا ترسی کنون از باد و باران
که خود هردو ترا هستند یاران
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۰ - پاسخ دادن ویس رامین را
حسد بردی بر آن شاه سواران
فرستادی به دست میغ باران
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۳ - پاسخ دادن ویس رامین را
ز باد تند و از هرّای باران
همی تازند پنداری سواران
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۵ - فرستادن ویس دایه را در پى رامین و خود رفتن در عقب
اگر روی مرا بیند بهاران
فرو ریزد ز شرم از شاخساران
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۱ - آشکار شدن رامین بر شاه موبد
چو آید روزگار نوبهاران
ترا در ره بسی باشند یاران
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۲ - رفتن موبد به شکار
چو لشکرگاه زد خرم بهاران
به دشت و کوهسار و جویباران