فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴ - گفتار اندر ستایش خواجه ابو نصر منصور بن مهمد
الا تا در جهان کون و فسادست
وزیشان خاک مبدا و معادست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى
نه ابرست آن تو گفتی تند بادست
کجا در کوه خاکستر فتادهست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۱ - آشکار شدن رامین بر شاه موبد
خدای آسمان هر چند رادست
همه چیزی به یک بنده ندادهست
وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۹ - در مدح امام حمیدالدین ابوبکر بن عمر محمودی
حمیدالدین ، در انواع محامد
که از مادر نظیر تو نزادست
ره آزادگی خلقت نمودست
در فرزانگی طبعت گشادست
تویی گردون فراز دهر و در دهر
[...]
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹
رخت مه را رخ و فرزین نهادست
لبت بیجاده را صد ضربه دادست
چو رویت کی بود آن مه که هر مه
سه روز از مرکب خوبی پیادست
کجا دیدست بیجاده چنان خال
[...]
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۶ - بیگاه به حضرت رفت در عذر آن گوید
تو آن فرزانهٔ آزاد مردی
که آزادی ز مادر با تو زادست
دلت گر یک زمان در بند ما شد
به ما بر دست فرمانت گشادست
اگر بیتو نشستی بود ما را
[...]
عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۶) حکایت غلبۀ عشق مجنون بر لیلی
هر آن قوّت که نقد هر نهادست
به پیش زور دست عشق بادست
عطار » الهی نامه » بخش نهم » (۸) حکایت شیخ ابوبکر واسطی با دیوانه
یقین میدان که بس مشکل فتادست
که گر بستند پایم دل گشادست
عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۱۰) حکایت سفیان ثوری رحمه الله
جهودی را که کارش اوفتادست
بخوان مصطفی راهش گشادست
عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۳) حکایت مأمون خلیفه با غلام
وگر بگذاردت کارت فتادست
که صاعی خفیه در بارت نهادست
عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او
مرا در سینه کاری اوفتادست
ولیکن بر تو آن کارم گشادست
عطار » الهی نامه » روایت دیگر دیباچۀ الهینامه » ابیات برگزیدهٔ از روایت دوم دیباچۀ الهی نامه از روی نسخههای دیگر
جهانا کیست کز جَور تو شادست
همه جَور تو و دَور تو بادست
عطار » بلبل نامه » بخش ۳۵ - آمدن هدهد در نصیحت بلبل باو که راه بسی باریکست
طریق تاجداری عقل و دادست
ترا حاصل بدست از جمله بادست
عطار » اسرارنامه » بخش ششم » بخش ۶ - الحکایه و التمثیل
حیات ای دوست تو بر تو فتادست
بهر تویی درون نوعی نهادست
عطار » اسرارنامه » بخش هفتم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل
که ما را کار با این اوفتادست
چه جوهر چه خزانه جمله بادست
عطار » اسرارنامه » بخش هفتم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل
بهشت آدم به دو گندم بدادست
تو هم بفروش اگر کارت فتادست
عطار » اسرارنامه » بخش هفتم » بخش ۹ - الحکایه و التمثیل
ازین کافر که ما را در نهادست
مسلمان در جهان کمتر فتادست
عطار » اسرارنامه » بخش دوازدهم » بخش ۷ - الحکایه و التمثیل
ترا در راه چندان تفت و بادست
که پیل از وی به گردن برفتادست
عطار » اسرارنامه » بخش چهاردهم » بخش ۱ - المقاله الرابع عشر
ز جوشن دادنش در دست بادست
که آن جوشن به ماهی نیز دادست
عطار » اسرارنامه » بخش پانزدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل
جهانا کیست کز دور تو شادست
همه دور تو با جور تو بادست