فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد
شده از نازکی چون قطرهٔ آب
ز تری همچو سروی سبز و شاداب
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
به شادی و به رامش خور می ناب
که کِشت عشق را از مِیْ دهیم آب
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
بر آهخت از بر سیمینش سنجاب
بگستردش میان آن گل و آب
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
جوابش داد ویس و گفت مشتاب
بر آتش ریز لختی از خرد آب
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
خرد را مِیْ ببندد چشم را خواب
گنه را عذر شوید جامه را آب
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۹ - بزم ساختن موبد در باغ و سرود گفتن رامشگر گوسان
به زیرش سخت روشن چشمهٔ آب
که آبش نوش و ریگش دُرّ خوشاب
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۹ - بزم ساختن موبد در باغ و سرود گفتن رامشگر گوسان
به زیرش ویس بانو چشمهٔ آب
لبانش نوش و دندان درّ خوشاب
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن بهگوى رامین را
تو خانه کرده ای بر راه سیلاب
درو خفته به سان مست در خواب
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس
ز دست هر که گیرم شربتی آب
همی ترسم که آن زهری بود ناب
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس
از آن ترسم که تو روزی به گوراب
ببینی دختری چون دُر خوشاب
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس
نگر تا نگذری هرگز به گوراب
که آنجا دل همی گردد چو دولاب
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس
شده رامین چو تیری دور پر تاب
کمان بر جای و تیر آلوده خوناب
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
ستوده گوهرم از مام و از باب
که این از همدانست آن ز گوراب
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
تو بشکیبی ز دیدارش به گوراب
اگر هرگز شکیبد ماهی از آب
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل
از آرایش چنان شد ماه گوراب
که از دیدار او دیده گرفت آب
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل
بدو گفت ای به خوبی ماه گوراب
ببرده ماه رویت ماه را آب
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۷ - رسیدن پیگ رامین به مرو شاهجان و آگاه شدن ویس از آن
به تاری شب به مرو آید ز گوراب
ز باران ترّ بفسرده برو آب
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۷ - رسیدن پیگ رامین به مرو شاهجان و آگاه شدن ویس از آن
اگر تو جوی نو کندی به گوراب
نباید بستن از جوی کهن آب
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۷ - رسیدن پیگ رامین به مرو شاهجان و آگاه شدن ویس از آن
که اکنون من بگیرم ره به گوراب
بوم در راه چون ره بی خور و خواب
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۸ - رفتن دایه به گوراب نزد رامین
جنان تیری که بودش راه پرتاب
ز مرو شایگان تا مرز گوراب