بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹
مقیدان تو از یاد غیر خاموشند
بخاطری که تویی دیگران فراموشند
برون خرام که بسیار شیخ و دانشمند
خراب آن شکن طره و بنا گوشند
چه عیش خوشتر ازین در جهان که یک دو نفس
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۵
برای طعنه ی ما این همه چه در جوشند
که عاقلان همه دیوانه ی قبا پوشند
نشاط مستی ما را به شب تماشا کن
که روز، باده کشان چون چراغ خاموشند
چمن ز بلبل و قمری به کام صیاد است
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۲۴
چگونه باده عرفان جماعتی نوشند
که باده در رگ تاک است ومست ومدهوشند
حدیث بیش وکم ومهرذره بدمستی است
ز یک پیاله دو عالم شراب می نوشند
ز ما سلام به دارالسلام دار رسان
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۸
جماعتیکه نظرباز آن بر و دوشند
به جنبش مژه عرض هزارآغوشند
ز حسن معنی دیوانگان مشو غافل
که اینکبودتنان نیل آن بناگوشند
به صد زبان سخنساز خیل مژگانها
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۹
مبصّران حقیقت که سر به سر هوشند
به رنگ چشمهٔ آیینه فارغ از جوشند
نیاند چون صدف از شور این محیط آگاه
ز مغز خشک کسانی که پنبه در گوشند
علاج حیرت ما کن که رنگباختگان
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۴
زهر کناره بیغمای گل چه میکوشند
زبلبلان چه عجب گر بباغ بخروشند
کسان که مهر تو در سینه کرده اند نهان
بر آفتاب جهانتاب پرده میپوشند
مگر خدای نه ستار شد چرا زهاد
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۰
معاشران دغل صاف عشق مینوشند
به تکپرده اصحاب راز میکوشند
نه صاحبان نظر راست بینشی کامل
لباس عشق هوسپیشگان چه میپوشند
صبوصفت به فغان مدعی ولی عشاق
[...]
اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۱۴ - قلندران که به تسخیر آب و گل کوشند
قلندران که به تسخیر آب و گل کوشند
ز شاه باج ستانند و خرقه می پوشند
به جلوت اند و کمندی به مهر و مه پیچند
به خلوت اند و زمان و مکان در آغوشند
بروز بزم سراپا چو پرنیان و حریر
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۶
بکوی میکده بس بیهشان مدهوشند
که قطب دایرهٔ عقل و دانش وهوشند
کنند پر ز هیاهو نه آسمان را لیک
نشسته پیش تو لب بسته اند و خاموشند
درون جان خود از شوق آتشی دارند
[...]