گنجور

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵۶

 

خدایگانرا از چشم زخم ملک چه باک

چو بخت آتش فتح و سپند می‌آرد

هنوز ماه ز تایید تو همی تابد

هنوز ابر ز انعام تو همی بارد

ز خشکسال حوادث چگونه خشک شود

[...]

۱۷ بیت
انوری
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵

 

که می‌رود به شفاعت که دوست بازآرد

که عیش خلوت بی او کدورتی دارد

که را مجال سخن گفتن است به حضرت او

مگر نسیم صبا کاین پیام بگزارد

ستیزه بردن با دوستان همین مثلست

[...]

۱۰ بیت
سعدی
 

سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۵

 

همای بر همه مرغان از آن شرف دارد

که استخوان خورد و جانور نیازارد

۱ بیت
سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی

 

به رنج و سعی کسی نعمتی به چنگ آرد

دگر کس آید و بی‌سعی و رنج بردارد

۱ بیت
سعدی
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۲

 

نه بخت با منِ مسکین سری به ره دارد

نه یارم از منِ بی چاره یاد می آرد

بیا و بر ورقِ رویِ زعفرانم بین

که دیده ژاله به رخ بر چو لاله می بارد

مراد حاصل و من غافل و همین باشد

[...]

۹ بیت
حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۹

 

نه محرمی که پیامی به یار بگذارد

نه هم دمی که دمی خاطرم نگه دارد

چنان ستیزه نداند سپهرِ بی رحمت

که خون ز دیدۀ من دم به دم فرو بارد

جهانِ سست قدم ار شکسته حالی را

[...]

۷ بیت
حکیم نزاری
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣١٠

 

ضیاء دولت و دین ایکه ما در ارکان

بصد قران چو تو فرزند نامور نارد

بخشکسال کرم بر سر نهال امید

ز ابر دست تو باران جود میبارد

کمینه چاکرت امروز با سه چاریار لطیف

[...]

۴ بیت
ابن یمین
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۵

 

قدح بدور لیت پر ز خون دلی دارد

غمش میاد کز اینسان دلی بدست آرد

زمینه به جرعه بده آب و نخم عشرت کار

که خواجه آن درود از جهان که میکارد

میان زاهد و رندان ز باده دریاهاست

[...]

۷ بیت
کمال خجندی
 

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۲

 

به نزد اهل نظر هر که دیده‌ای دارد

مدام دیده ز روی تو بر نمی‌دارد

کسی که دیده به دیدار دوست روشن کرد

حدیث طعنهٔ دشمن به گوش می‌نارد

مرا ز فرقت دلدار مهربان هر دم

[...]

۵ بیت
ناصر بخارایی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۷

 

کسی که تخم غمت در میان جان کارد

روا بود که جهان را ز یاد بگذارد

مکن ستم تو از این بیش نور دیده ی من

که دیده ام ز فراق رخ تو خون بارد

طریق دلبر من دلبریست باکی نیست

[...]

۹ بیت
جهان ملک خاتون
 

نظام قاری » دیوان البسه » مناظرهٔ طعام و لباس » بخش ۴ - قصه دزد رخت را بشنو

 

بسعی و رنج متاعی کسی بدست آرد

دگر کس آید و بیسعی و رنج بردارد

۱ بیت
نظام قاری
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۰۹

 

کسی که عیب ترا پیش چشم بنگارد

ببوس دیده او را که بر تو حق دارد

ز فوت مطلب جزئی مشو غمین که فلک

ستاره می برد و آفتاب می آرد

به دست غم نشود مبتلا گریبانش

[...]

۹ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۴۵

 

درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد

که غیر اشک دگر دانه ای نمی کارد

ازان ز عمر ابد کامیاب شد ابلیس

که سر به سجده آدم فرو نمی آرد

دلی که تشنه دیدار آتشین رویی است

[...]

۳ بیت
صائب
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۱ - قطعه

 

بگو به صاحب دیوان که صاحب ایمان شو

گمان مکن که برد گندم آنکه جوکارد

خبر زحالت انباردار خود داری

که او چه بر سر بیچاره خلق می آرد

تو رحم کن اگر او را به دل نباشد رحم

[...]

۳ بیت
بلند اقبال
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۴۴ - و به نستعین و نستمد

 

قلمتراش «کنیف» است و «کوتُ» باشد کارد

«مه» نانخورش بود و «ساله» شور و »فارین» آرد

۱ بیت
ادیب الممالک