گنجور

 
جهان ملک خاتون

کسی که تخم غمت در میان جان کارد

روا بود که جهان را ز یاد بگذارد

مکن ستم تو از این بیش نور دیده ی من

که دیده ام ز فراق رخ تو خون بارد

طریق دلبر من دلبریست باکی نیست

ولی چو برد دلم را بگو نگه دارد

دلم ببرد و به غم داد و قصد دینم کرد

به غیر دلبر عیار من که آن دارد

اگر به رهگذرم بیند آن جفاپیشه

ز ره بگردد و ما را ندیده انگارد

اگر شبی به وصالم نوازد او چه شود

ز جان من ستم روز هجر بردارد

تفاوتی نکند گر ز روی لطف و کرم

دمی ز صحبت و عهد قدیم یاد آرد

اگر به خاطرش آید که بگذرد بر ما

یقین ز طالع خویشم که بخت نگذارد

بهر ستم که کند بر دلم که دامن دوست

ز دست ما نگذاریم او چه پندارد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
انوری

خدایگانرا از چشم زخم ملک چه باک

چو بخت آتش فتح و سپند می‌آرد

هنوز ماه ز تایید تو همی تابد

هنوز ابر ز انعام تو همی بارد

ز خشکسال حوادث چگونه خشک شود

[...]

سعدی

که می‌رود به شفاعت که دوست بازآرد

که عیش خلوت بی او کدورتی دارد

که را مجال سخن گفتن است به حضرت او

مگر نسیم صبا کاین پیام بگزارد

ستیزه بردن با دوستان همین مثلست

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
حکیم نزاری

نه بخت با منِ مسکین سری به ره دارد

نه یارم از منِ بی چاره یاد می آرد

بیا و بر ورقِ رویِ زعفرانم بین

که دیده ژاله به رخ بر چو لاله می بارد

مراد حاصل و من غافل و همین باشد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
ابن یمین

ضیاء دولت و دین ایکه ما در ارکان

بصد قران چو تو فرزند نامور نارد

بخشکسال کرم بر سر نهال امید

ز ابر دست تو باران جود میبارد

کمینه چاکرت امروز با سه چاریار لطیف

[...]

کمال خجندی

قدح بدور لیت پر ز خون دلی دارد

غمش میاد کز اینسان دلی بدست آرد

زمینه به جرعه بده آب و نخم عشرت کار

که خواجه آن درود از جهان که میکارد

میان زاهد و رندان ز باده دریاهاست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه