گنجور

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۷

 

سخن بگوی که شیرین لب و شکردهنی

مشو خموش که شمع و چراغ انجمنی

مرو ز بر که چو جان دربری حریفانرا

بخواب ناز مشو، چونکه چشم بخت منی

بپاس خاطر یاران و دوستان، سر زلف

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۵

 

شنیده ام که تو ای خواجه کیمیا داری

برای درد دل ما یکی دوا داری

شنیده ایم که هم زهر و هم شکر داری

شنیده ایم که هم لطف و هم رضا داری

برای روشنی دیده های ما کوران

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۷

 

یک امشبی که تو آسوده در کنار منی

چه میشود که رخ از من بدیگری نکنی

فدای جان تو بادا روان جان و تنم

که راحت دل و آرام جان، روان تنی

چه میشود که شبی با دو صد تکبر و ناز

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۴

 

تو با لب نمکین از چه قند گفتاری

بگو یکی زنمک، قند چون همی باری

تو شکرین لب و شیرین سخن، هزار افسوس

که تندخوی و ترش روی و تلخ گفتاری

تو ماه روی و سمن بوی و مشک مو، صد حیف

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۶

 

چه خوش بود که شبی در کنار من خسبی

به بستر اندر، یکتای پیرهن خسبی

بود چه پیرهن اندر میانه نیز حجاب

به آنکه در بغل من چه پیرهن خسبی

قدح بنوشی و سرمست گردی از می ناب

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۲ - در ستایش شاه دین امیر مومنان

 

قدح بیار که امروز نه خم دوار

زجوش باده عیش است چون قدح سرشار

بیار می که گنه را نکرده استغفار

رسید مژده غفران ز حضرت غفار

گرت بود ز حساب و شمار فردا بیم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۴ - در ولادت محمود حضرت احمد مختار و خلافت مسعود حیدر کرار

 

سخن مگو که نبینی ز هیچکس آزار

چرا که مهر خموشی است خاتم زینهار

یکی بگوی و دو بشنو که داده حضرت حق

دو گوش بهر شنو یکزبان پی گفتار

چو تیغ هر که سراسر زبان بود دائم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۵ - مولود ختم ولایت زمان عجل الله فرجه

 

دو هفته پیش که آید ز ره مه شعبان

رسید پیک سموم و برید تابستان

نفس گسسته بدن خسته دیده آتشخیز

ز ره رسیده تعب دیده سینه آتشخوان

درشت خوی و ترش روی و تلخگوی چنان

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۶ - عید مولود امیر مومنان

 

بگاه شام که از ریو جادوی ریمن

فتاد خاتم جم در بدست اهریمن

بگور غار فرو رفت تا جور بهرام

بکام مار در افتاد نامور بهمن

فرو نشست چو از تاب شعله آتش مهر

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode