گنجور

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۳

 

به خاطرم گله‌ای گشت و دوست دشمن شد

دو دل چو شیر شکر بود سنگ و آهن شد

چو خانه سر کشتست عهد را بنیاد

ز هر طرف که نسیمی وزید روزن شد

مرنج اگر نشدم مضطرب ز آمدنت

[...]

۷ بیت
نظیری نیشابوری
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۱

 

بیا که بیتو سیاهی ز چشم روشن شد

ز گریه دیده ما همچو چشم روزن شد

جدا ز لعل لبت جام ماتمی دارد

زدم چو بر لبش انگشت گرم شیون شد

برای سوختن آماده ام چنانکه کسی

[...]

۷ بیت
کلیم
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۴۳

 

زگریه آینه هر دلی که روشن شد

چو اشک، مردمک حلقه های شیون شد

چراغ روز بود آفتاب در نظرش

ز سرمه دل شب دیده ای که روشن شد

هزار آه شود گر ز دل کشم یک آه

[...]

۱۰ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۴۴

 

ز برق حسن تو هر خار نخل ایمن شد

ز عارض تو چراغ بهار روشن شد

چراغ گل که از وچشم باغ روشن بود

ز شرم روی تو پنهان به زیر دامن شد

مرا پریدن چشم است نامه اعمال

[...]

۹ بیت
صائب
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۴

 

دگر چراغ که در طور حسن روشن شد؟

که نور وادی ایمن، وبال ایمن شد

ز دیده خون دلم باز عزم دامن کرد

چراغ دیده من مرده بود روشن شد

به کلبه‌ام که دگر فال روشنایی زد؟

[...]

۷ بیت
قدسی مشهدی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۲

 

دلم شبی که خیال ترا نشیمن شد

چو آفتاب مرا داغ سینه روشن شد

کدام شمع کند خانه روشنم بی‌تو!

مرا که پرتو خورشید دود روزن شد

به منع گریه به چشم تر آستین چه نهم

[...]

۵ بیت
فیاض لاهیجی
 

صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۳ - و برای او فی النصیحه

 

به روز حشر تو را اگر جحیم مسکن شد

بسوزی ار به تنت از حدید جوشن شد

چرا زبان تو (صامت) ز بیم الکن شد

ز هول حادثه هر دو کون ایمن شد

۲ بیت
صامت بروجردی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۴۴ - و به نستعین و نستمد

 

ولیک پیر «ویو» باشد و جوان «ژُن» شد

ضیاء «لومیر» است و افق «هُریزُن» شد

۱ بیت
ادیب الممالک