واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۰
دگر مخواب، چو دندان فتادت ای سفری
ببند بار که سر زد ستاره سحری
دگر شکار غزال هوس نه دسترس است
ترا که ناوک نور نگاه شد سپری
بجستن کمر زر، کمر چه می بندی؟
[...]
حزین لاهیجی » قطعات » شمارهٔ ۵۶ - در تاریخ تدوین چهارمین دیوان خود فرموده است
هزار و یکصد و پنجاه و پنج هجری بود
که گشت نسخه ی دیوان چارمین سپری
قصیده و غزل و قطعه و رباعی آن
دوصد فزون ز هزار است و سی چو بر شمری
هنر به ماشطهٔ خامه ام کند نازش
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۷
بیا بصاحب ما بین که تاعیان نگری
فضایل ملکی در شمایل بشری
بهر چه حسن توان گفت روی اوست قرین
زهر چه عیب توان جست خوی اوست بری
ببین برویش و کوتاه کن سخن ناصح
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰۱
نه آدمی نه فرشته نه حوری و نه پری
چه مظهری تو که هر جا دلی بود ببری
بیا وآینه رو بین چو چشم بازت هست
که آینه ندهد حاصلت بی بصری
تو را از خانه خدا نیست چون خبر ای شیخ
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۱۶ - انوری ابیوردی
چهار چیز است آیین مردم هنری
که مردم هنری نیست زین چهار بری
یکی سخاوت طبعی چو دستگاه بود
به نیک نامی آن را ببخشی و بخوری
دو دیگر آنکه دلِ دوستان نیازاری
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۱۶ - انوری ابیوردی
چهار چیز است آیین مردم هنری
که مردم هنری نیست زین چهار بری
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۱۶ - انوری ابیوردی
دو دیگر آنکه دلِ دوستان نیازاری
که دوست آینه باشد چو اندرو نگری
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۴
بدین جمال که دل می بری ز دست پری
زهی سعادت آیینه کاندرو نگری
ز بس به راه تو ریزد ستاره دیده خلق
زمین به چرخ کشد سر، تو چون برآن گذری
اگر نبود ز شرم تو رشک حور و ملک
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۵
سعادتی است زمین را تو چون بر آن گذری
کرامتی است فلک را تو چون در آن نگری
دریغ و درد که آغاز آشنایی ما
به کام غیر چو عمر عزیز می گذری
به ناامیدی و افسوس وحسرتم مپسند
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۶
کنون که نام من از سلک دوستان نبری
چه می شود که ز سگ های آستان شمری
بتی به جای تو در جان و دل ندارد جای
وگر شوند مرا جن و انس حور و پری
ز اشک شامگهی کار ما به کام نشد
[...]
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲ - (سئوال سلمان از بندار یهودی)
دگر ز نار جهنم بجا نماند اثری
نه عقربی و نه ماری نه شعله نه شرری
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۵ - حکایت سفینه غلام
به همره نبی ابطحی به یک سفری
روانه بود چو اندر پناه خور قمری
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۸ - نامه نوشتن فاطمه صغرا به پدر
به فکر اینکه رسد از پدر به او خبری
مدام داشت مهیا اساس نوحهگری
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۸ - نامه نوشتن فاطمه صغرا به پدر
شها (بصامت) حسرت نصیب کن نظری
که در عزای تو دارد همیشه نوحه گری
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۰ - در وضوء گرفتن فخر امم(ص)
به آفتاب قیامت شفیعه کبری
به دل شکسته غمگین حضرت زهرا
صامت بروجردی » کتاب المواد و التاریخ » شمارهٔ ۵۰
یا رب به من و روی سیاهم نظری
کز خیر نمانده در وجودم اثری
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » مسمط در منقبت حضرت شاه اولیا علی مرتضی روحی و ارواحنا فداه
درآمد از در و ما را ز هوش کرد بری
مهی که داشت به گلبرگ تازه مشک طری
به روی لاله خودرو بنفشه طبری
به سرو ماند و رفتار او به کبک دری
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۱۰ - نیز در مدح مظفرالدین شاه
کسان زخارف دنیا بدین خریدارند
تو این جهان بفروشی و نام نیک خری
چو نام نیک بماند بجای بگذاریش
چو مال بگذرد از وی تو زودتر گذری
برای یکدرم آنان هزار رنج برند
[...]
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۶ - تغزل
بتا اگرچه به صورت تو زادهٔ بشری
ولی به روی درخشان، سلاله قمری
بشر نزاده چنین ماه روی غالیه موی
چگونه باورم آیدکه زادهٔ بشری
به چهر و سیما فرزند ماه گردونی
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۴ - مناظره
شنیدهاید میان دو قطره خون چه گذشت
گه مناظره، یک روز بر سر گذری
یکی بگفت به آن دیگری، تو خون کهای
من اوفتادهام اینجا، ز دست تاجوری
بگفت، من بچکیدم ز پای خارکنی
[...]