گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

نه آدمی نه فرشته نه حوری و نه پری

چه مظهری تو که هر جا دلی بود ببری

بیا وآینه رو بین چو چشم بازت هست

که آینه ندهد حاصلت بی بصری

تو را از خانه خدا نیست چون خبر ای شیخ

اگرچه در حرمی ره بمقصدی نبری

بخد و قد تو سر خط بندگی دادند

زرنگ و بو گل و سرو چمان بجلوه گری

بگفته تو خورم خون و باده بگذارم

که عاشقت نکند گوش گفته دگری

زخویش بیخبرم کن بجامی ای ساقی

که شیخ بیخبر آمد زذوق بیخبری

اگر جهان همه اولاد پیر کنعانند

چو نیست یوسف نالد زدرد بی پسری

چو میخ پای بجا باش هر دری چه زنی

بود که وارهی ایدل زننگ در بدری

خط تو فتنه و زلف تو فتنه چشم بلا

چه فتنه ها که عیان شد بدوره قمری

چه مو بمو صفت ار جادوان زلفت گفت

سزد که دم زند آشفته ات بسحرگری

گرفته خط زرخ تو خط ولیعهدی

مگر که دولت حسنت بتا بود سپری

گره گشائی هر بستگی بدست خداست

که این مقام نیاید زقوه بشری

بزن بدامن حیدر تو دست دل درویش

ز هرچه غیر خداوند هست باش بری

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

ایا شکسته سر زلف ترک کاشغری

شکنج تو علم پرنیان شوشتری

بزیر دامنت اندر بنفشه بینم و تو

بنفشه را سپری یا بنفشه را سپری

چنان مسیر اگر پیش او سپر شده ای

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
ناصرخسرو

ایا همیشه به نوروز سوی هر شجری

تو ناپدید و پدید از تو بر شجر اثری

توی که جز تو نپنداشت با بصارت خویش

عفیفه مریم مر پور خویش را پدری

به تو نداد کسی مال و متهم تو بوی

[...]

ازرقی هروی

پریرخی که ز شرمش نهان شدست پری

پری مثال نهان گشت و شد ز مهر بری

عیان بدیده گر او را نبینی آن نه عجب

که گر پریست چنین آمدست رسم پری

گر آبگینه پری را ببیندی بدرست

[...]

قطران تبریزی

بخد و قد تو ای شهره ترک کاشغری

خجل شدند گل سرخ سرو غاتفری

ستاره بارم هر شب ز دیده تا بسحر

چو یادم آید از آن سی ستاره سحری

بدخل شوشتر ارزد سه بوسه از لب تو

[...]

امیر معزی

اگر به داد بود نام شاه دادگری

وگر به تاج بود فخر شاه تاجوری

چو روز بزم بود آفتابِ با قدحی

چو روز رزم شود آسمان با کمری

فلک نیی و به قدر بلند چون فلکی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه