سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۲ - در هجاء ملیح و مدح سیف الدین بن شمس الدین
ملیح مغ بچه را در طعام خوان هجا
سزد که ملح زیارت کنم که هست سزا
ملیح تر شود آن زن فروش وگر نشود
همین که هست بس است آن گدا ابن گدا
دهد ملیح ز منکوحه ملیحه خویش
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۴۴ - در هجاء خمخانه
جواب گویم اگر پرسیم که او خر کیست
خر کری کش ابلیس و قوم قد لعنوا
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱ - در مدح علاء الدین ابوعلی الحسن الشریف
سپهر رفعت و کوه وقار و بحر سخا
علاء دین که سپهریست از سنا و علا
خلاصهٔ همه اولاد خاندان نظام
خلاصهٔ به حقیقت خلاصهٔ به سزا
نظام داد مقامات ملک را به سخن
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - در مدح امیر اجل ابو علی علاء الدین حسن
سپهر رفعت و کوه وقار و بحر سخا
بهاء دین خدا آن جهان قدر و بها
ابوعلی حسن آن مسند سمو و علو
که آفتاب جلالست و آسمان سخا
به قدر واسطهٔ عقد جنبش و آرام
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در مدح ابوالغنائم سعد الملک
زهی محل رفیعت برون زاوج سما
زهی مقر جلالت فراز چرخ علا
وزیر عالم عادل قوام دولت و دین
نظام ملت اسلام سید الوزرا
خدایگان وزیران مشرق و مغرب
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - در مدح اردشیر بن حسن اسپهبد مازندران
بتافت از افق ملک و آسمان بقا
دو کوکب ملکی چون دو پیکر جوزا
دو شاخ دو حه ملک و دو شاه عرصه دین
دو ماه برج سعادت دو در بحر سخا
دو شمع جمع ملوک و دو چشم روی وجود
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱
برید عقل ترا کی برد به ملک صفا
که دل هنوز به بازار صورتست ترا
نه طفل راهی از آواز و شکل دل برگیر
که پیل را سر و شکلست و پشه را آوا
ترا که نقشه سه روح آمدست عذرت هست
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴
ز دار ملک جهان روی در کشید وفا
چنانکه زو نرسد هیچ گونه بوی به ما
دو چیز هست که در آفتاب گردش نیست
وفای عهد درین عهد و سایه عنقا
به هیچ گوش نوایی ز خوشدلی نرسد
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵
ز دور جنبش این چرخ سیمگون سیما
چو سیم و زر شده گیر اشگ ما و چهره ما
چو زر و سیم شود اشگ این و چهره آن
که هست بسته این چرخ سیمگون سیما
مشعبدیست فلک مهره دزد و حقه تهی
[...]
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » ابیات » بخش ۴
هزار بوسه دهم بر سخاء نامۀ تو
اگر ببینم بر مُهرِ او نگین ترا
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » ابیات » بخش ۴
به تیغ هندی گو دست من جدا بکنند
اگر بگیرم روزی من آستین ترا
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » ابیات » بخش ۴
وگرچه خامُش مردم که شعر باید گفت
زبان من بروی گردد آفرین ترا
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳- سورة آل عمران- مدنیة » ۲۷ - النوبة الثالثة
و انّ صباحا نلتقی فی مسائه
یکون علی قلب الغریب حبیبا
کنون که با تو بهم صحبت اوفتاد مرا
دعا کنم که وصالت خجسته باد مرا
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳
سه تحفه داد فراق دو زلف دوست مرا
یکی دریغ و دوم حسرت و سوم سودا
سه نام یافتم از ساعت جدایی او
یکی غریب و دوم غمگن و سوم تنها
منم ز عشق دو زلفش به عهد و بیعت و دل
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در پند و اندرز و مدح پیامبر بزرگوار
عروس عافیت آنگه قبول کرد مرا
که عمر بیشبها دادمش به شیربها
چو کشت عافیتم خوشه در گلو آورد
چو خوشه باز بریدم گلوی کام و هوا
خروس کنگرهٔ عقل پر بکوفت چو دید
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - در حکمت و موعظه و مدح خاتم الانبیا (ص)
سریر فقر تو را سرکشد به تاج رضا
تو سر به جیب هوس درکشیدهای به خطا
بر آن سریر سر بیسران به تاج رسید
تو تاج بر سری از سر فرو نهی عمدا
سر است قیمت این تاج گر سرش داری
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - رشید الدین وطوط در مدح خاقانی قصیدهای مشتمل بر سی و یک بیت سرود و برای او فرستاد که اولش این است «ای سپهر قدر را خورشید و ماه وی سریر فضل را دستور و شاه» «افضل الدین بوالفضایل بحر فضل فیلسوف دین فزای کفرکاه» خاقانی در جواب وی گفته است
مگر به ساحت گیتی نماند بوی وفا
که هیچ انس نیامد ز هیچ انس مرا
فسردگان را همدم چگونه برسازم
فسردگان ز کجا و دم صفا ز کجا
درخت خرما از موم ساختن سهل است
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲
نظام دولت بهرامیان رشید الدین
فلک توئی و زمین ما و ذره نامهٔ ما
به نامه خواستم ابرام داد عقلم گفت
که ذره سوی فلک میفرستی اینت خطا
عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴
خطاب هاتف دولت رسید دوش به ما
که هست عرصهٔ بیدولتی سرای فنا
ولی چو نفس جفاپیشه سد دولت شد
طریق دولت دل بسته شد به سد جفا
هزار جوی روان کابتر مزاج ازو
[...]
عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵
اگر ز گلبن خلقش گلی به بار رسد
به حکم نیشکر آرد برون ز زهرگیا
خدایگانا امروز در سواد جهان
به قطع تیغ تو را دیدهام ید بیضا
چو اصل گوهر تیغت ز کوه میخیزد
[...]