گنجور

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۵

 

جهان جوان شد از این نوبهار تازه جوان

بدین جوان نگر و تازه دار جان و روان

اگر ز برف سر کوه بود چون سر پیر

زعکس لاله سر پیر شد چو روی جوان

مگر که خیمه نوشین روان شده است سحاب

[...]

ادیب صابر
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۹

 

خدای داند و بس تا چه خرم است جهان

بدین نظام جهان را کسی نداد نشان

ز یمن تست مرفه زمانه شاکی

به آرزو نتوان جست این چنین دوران

رسید کار به جائی که راست پنداری

[...]

سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۱ - این سوگند نامه رادر نیشابور گفته است

 

گشاد صورت دولت بشکر شاه دهان

چو بست زیور اقبال بر عروس جهان

خدایگان سلاطین مشرق و مغرب

علاء دولت و دین خسرو زمین و زمان

ستاره جیش و زحل چاکر و سهیل نگین

[...]

سید حسن غزنوی
 

عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴

 

اگر به مدت جاوید ذره‌های جهان

سخن‌سرای شوندی به صدر هزار زبان

صفات ذات جهان‌آفرین دهندی شرح

ز صد هزار یکی در نیایدی به بیان

سخن عرض بود اندر عرض کجا گنجد

[...]

عطار
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۴۸ - وقال ایضا یمدح السلطان جلال الدنیاوالدین منکرنی بن محمدبن خوارزمشاه

 

بسیط روی زمین بازگشت آبادان

بیمن سایۀ چتر خدایگان جهان

کنند تهنیت یکدگر همی بحیات

بقیّتی که ز انسان بماند و از حیوان

پدیدمی شود آثار نسل و حَرث وجود

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۴۹ - ایضاً له یمدح الصّاحب تاج الدّین شرف الملک علی بن کریم الشرق

 

جهان شداز نفحات نسیم،مشک افشان

چنانکه ازدم مجمرغلالۀ جانان

گشاد ماشطۀ صنع روی بند عدم

بدست لطف زرخسارخیّرات حسان

سر از دریچۀ هستی همی کند بیرون

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

عراقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸ - ایضاله

 

هنوز باغ جهان را نبود نام و نشان

که مست بودم از آن می که جام اوست جهان

به کام دوست می مهر دوست می‌خوردم

در آن نفس که ز جان جهان نبود نشان

به چشم یار رخ خوب یار می‌دیدم

[...]

عراقی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷۲

 

جفای تلخ تو گوهر کند مرا ای جان

که بحر تلخ بود جای گوهر و مرجان

وفای توست یکی بحر دیگر خوش خوار

که چارجوی بهشت است از تکش جوشان

منم سکندر این دم به مجمع البحرین

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷۸

 

چهار روز ببودم به پیش تو مهمان

سه روز دیگر خواهم بدن یقین می‌دان

به حق این سه و آن چار رو ترش نکنی

که تا نیفتد این دل به صد هزار گمان

به هر طعام خوشم من جز این یکی ترشی

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۸۱

 

نعیم تو نه از آن است که سیر گردد جان

مرا به خوان تو باید هزار حلق و دهان

بیا که آب حیاتی و بنده مستسقی

نه بنده راست ملالت نه لطف راست کران

بیا که بحر معلق توی و من ماهی

[...]

مولانا
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۴

 

زهی انا مل و کلکت گره گشای جهان

جهان نمای ضمیر تو رهنمای جهان

به پایه کنف تست انتهای سپهر

به سایه شرف تست التجای جهان

همه به حسبت وداد تو افتخار وجود

[...]

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۱

 

رسید موسم نوروز و تازه گشت جهان

به فر دولت مخدوم صاحب دیوان

جهان پیر جوان شد چو بخت آصف عصر

بهاء دولت و دین خواجه زمین و زمان

مجد همگر
 

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۴ - در مدح شمس‌الدین حسین علکانی

 

تمام گشت و مزین شد این خجسته مکان

به فضل و منت پروردگار عالمیان

همیشه صاحب این منزل مبارک را

تن درست و دل شاد باد و بخت جوان

دو چیز حاصل عمرست نام نیک و ثواب

[...]

سعدی
 

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۵ - در ستایش علاء الدین عطاملک جوینی صاحب دیوان

 

شکر به شکر نهم در دهان مژده دهان

اگر تو باز برآری حدیث من به دهان

بعید نیست که گر تو به عهد بازآیی

به عید وصل تو من خویشتن کنم قربان

تو آن نه‌ای که چو غایب شوی ز دل بروی

[...]

سعدی
 

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۶ - مطلع دوم

 

تو را که گفت که برقع برافکن ای فتان

که ماه روی تو ما را بسوخت چون کتان

پری که در همه عالم به حسن موصوفست

ز شرم چون تو پریزاده می‌رود پنهان

به دستهای نگارین چو در حدیث آیی

[...]

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۹

 

به نیکی و بدی آوازه در بسیط جهان

سه کس برند رسول و غریب و بازرگان

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۹۹

 

هزار باره چراگاه خوشتر از میدان

ولیکن اسب ندارد به دست خویش عنان

سعدی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۶٠

 

بنظم با تو بگویم بنای مصدر را

که چند و چیست ذهاب و صهو بتست و لبان

صراف و مدخل دگری خنق صفر بشری

بغایه و سرقه فسق و کدره و حرمان

سؤال و نشده و دعوی و رایه و مسغاه

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۶٩

 

چهار چیز دهد آبروی مرد بباد

باختیار مباش ای پسر مباشر آن

یکی دروغ و دوم صحبت عوام الناس

سوم مزاح و چهارم شراب برادمان

ابن یمین
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۱ - در مدح دلشاد خاتون

 

زهی نهال قدرت سرو جویبار روان

طراوت گل رویت بهار عالم جان

رخت ز نسخه باغ ارم نمود مثال

دهانت از لب آب حیات داده نشان

ببوی سنبل زلفت دل نسیم سبک

[...]

سلمان ساوجی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۹
sunny dark_mode