مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۹
پناه و قدوه آفاق مجد دولت و دین
که نیست در همه عالم چو تو سخندانی
ز رای روشن تو لمعه ای و خورشیدی
ز جام خاطر تو جرعه ای و سحبانی
به فضل و دانش و تدبیر آصف دگری
[...]

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۶
نگویم آب و گل است آن وجود روحانی
بدین کمال نباشد جمال انسانی
اگر تو آب و گلی همچنان که سایر خلق
گل بهشت مخمر به آب حیوانی
به هر چه خوبتر اندر جهان نظر کردم
[...]

سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۲۱
مقابلت نکند با حجر به پیشانی
مگر کسی که تهور کند به نادانی
کس این خطا نپسندد که دفع دشمن خود
توانی و نکنی و یا کنی و نتوانی

سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۱۰
ز بخت روی ترش کرده پیش یار عزیز
مرو که عیش بر او نیز تلخ گردانی
به حاجتی که روی تازه روی و خندان رو
فرو نبندد کار گشاده پیشانی

سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۱۹
ز قدر و شوکت سلطان نگشت چیزی کم
از التفات به مهمانسرای دهقانی
کلاه گوشهٔ دهقان به آفتاب رسید
که سایه بر سرش انداخت چون تو سلطانی

سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۱
ندیدهای که چه سختی همیرسد به کسی
که از دهانش به در می کنند دندانی
قیاس کن که چه حالت بود در آن ساعت
که از وجود عزیزش به در رود جانی

سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی
توانگران را وقف است و نذر و مهمانی
زکات و فطره و اعتاق و هدی و قربانی
تو کی به دولتِ ایشان رسی که نتوانی
جز این دو رکعت و آن هم به صد پریشانی؟

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۹
به جای هر سر مویی گرم بود جانی
فدای خاک کف پای چون تو جانانی
ز جام خویش یکی جرعه در دهانم ریز
مرا ز آن چه که خضر است و آب حیوانی
کسی که دیده بود نوبهار رویت را
[...]

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰۹
مرا چه واقعه افتاد گر نمیدانی
برو بخوان زِ مقاماتِ پیر صنعانی
شدم اسیر به پیرانه سر به دستِ بتی
که پیشِ او بنهد آفتاب پیشانی
روایح نفسش معجزِ مسیحایی
[...]

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱۲
وداع کردم و رفتم به صد پریشانی
ز دوستان و وداع آه ازین پشیمانی
فراقِ همنفس الحق عظیم دشوارست
وداع جان نکند هیچ تن به آسانی
اگرچه جان پرِ جان است و دل برابر دل
[...]

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱۷
هَلاک میکندم غصه ی پشیمانی
به دست خود که کند با خود این به نادانی
به محنتی شدهام مبتلا که رویی نیست
ره خلاص به دشواری و به آسانی
بلی سزای من این است و پیش ازین که فلک
[...]

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲۴
اگر ز قصه ی ما یک ورق فرو خوانی
عجب ز صورتِ احوالِ ما فرو مانی
ز شوق اگر چه دلم در جهان نمیگنجد
ولی تو در دلِ تنگم نشسته چون جانی
به جان مضایقتی نیست بنده بنده ی تست
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۲
زهی بوقت سخن لعلت از در افشانی
شکسته رونق بازار گوهر کانی
حدیث طره مشکینت قصه ایست دراز
بکنه آن نرسد خاطر از پریشانی
توئی که مینهد آبحیات از دل پاک
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨١٢
بزرگوار وزیرا نصیحتی بشنو
ز بنده ئی که ترا هست مشفق جانی
یقین شناس که تو نیستی بشغل اولی
ز هر که هست بگیتی ز انسی و جانی
کسی بنزد تو گر حاجتی کند عرضه
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٧٨
ندیده نان تو اندر جهان کسی هرگز
بسان خاک چنین خوار از پی آنی
چو آدمی نخورد نان فرشته را ماند
تو قلتبان نخوری نان و دیو را مانی

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۶ - فی الاستیهاب
مدیر نقطه ی عالم مدار مرکز ملک
جهان پناه سلیمان فر آصف ثانی
روان پیکر اقبال شمس دولت و دین
ترا رسد که کنی در جهان جهانبانی
چه گویمت که تو از فرط کبریا و جلال
[...]

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۷ - بمدح المولی الاعظم رکن الدین البکرانی
چو شاه شرق ز یغمای روم باز آمد
پیاده گشت از این سبز خنک چوگانی
برفت در حرم و سوی تیر کرد خطاب
که ای وزیر جهان دیده پیر نورانی
همین زمان برو و قاضی فلک را گوی
[...]

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - مخمس فی مدح ملک الاعظم خسرو السواحل نظام الدولة و الدین کیقباد الهرموزی طاب ثراه
ز چشم زخم سپهرت مباد نقصانی
که جز سپهر نزیبد ترا ثنا خوانی
چو در جهان چو تو پیدا نشد جهانبانی
بقای عمر تو در ملک باد چندانی

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - فی نعت سلطان الانبیا و مناقب الائمة اثنا عشر علیهم السلام
بعفو و عفت کاظم امام ربانی
کلیم طور کمالات موسی ثانی
ز بسکه چرخ برو تیر بیوفائی زد
شدست خون دل کوه لعل پیکانی
گر آنچ بر سر او رفت بشنود فردوس
[...]
