گنجور

 
۱
۲
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۱

 

در آستین مژه‌ام طرح گلستان دارد

به شاخ نالة من بلبل آشیان دارد

به نیّت سگ آن کو تنم به خود بالید

چه همت است که این مشت استخوان دارد!

نگاه یار بر انداخت خانه‌ها و کنون

[...]

۸ بیت
فیاض لاهیجی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۴

 

شکوه عشق به پا سقف آسمان دارد

به سرو آه من این قمری آشیان دارد

تنی چو شمع بود در حساب سوختگان

که مهر داغ به طومار استخوان دارد

توان به حسن ادب پاس آشنایی داشت

[...]

۹ بیت
جویای تبریزی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲

 

دو هفته شد که زمن یار سرگران دارد

بطاقتی که ندارم مگر گمان دارد

نگاه گرم برویت که می تواند کرد

چنین که روی ترا شرم در میان دارد

گر از بهشت برین دور داردم غم نیست

[...]

۵ بیت
طبیب اصفهانی
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۵۶

 

کسیکه ذوق تمنای دوستان دارد

مگر که شوق تمنای بوستان دارد

نشان و نام چه جوئی ز عاشق آزاد

که او نه بسته نامست و نه نشان دارد

غم کهولت و پیری کجا خورد پیری

[...]

۷ بیت
نورعلیشاه
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۴

 

نه من هر آن که ز ابنای انس جان دارد

اگر کند به فدای تو جای آن دارد

کند تلافی بد عهدی گل آن مرغی

که هر دو روز به گلزاری آشیان دارد

ندارد آرزوی آب زندگی در دل

[...]

۷ بیت
سحاب اصفهانی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱

 

کسی که در دل شب چشم خون فشان دارد

بیاض چهره‌اش از خون دل نشان دارد

ز پرده راز دلم عشق آشکارا کرد

که شعله را نتواند کسی نهان دارد

به سختی از سر بازار عشق نتوان رفت

[...]

۱۱ بیت
فروغی بسطامی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۷ - در ستایش شاهزاده مبرور شجاع السلطنه حسنعلی میرزا گوید

 

به کف هر آنکه سر زلف دلستان دارد

به دست سلسله عمر جاودان دارد

جبین و چهره و ابروی دوست پنداری

به برج قوس مه و مشتری قران دارد

میان جمع پریشان دلی ز من‌گم شد

[...]

۴۹ بیت
قاآنی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳

 

کسی که عشق ندارد چه درجهان دارد

تنی که یار ندارد مگوکه جان دارد

هر آن که گلرخی او را به بر بود شب وروز

چه حاجتی به گل و سیر بوستان دارد

اگر زعاشق صادق نشانه می طلبی

[...]

۷ بیت
بلند اقبال
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰

 

خط تو هاله‌صفت، ماه در میان دارد

مه تو جای بر اوج سپهر جان دارد

ز چشمکان تو پیداست ای صنم، بر خلق

که فتنه های غریب آخرالزمان دارد

ز بس که با سر زلفت گرفته خو، دل من

[...]

۵ بیت
افسر کرمانی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶

 

دلم چو صعوه به زلف تو آشیان دارد

که آشیانه سیمرغ زیر، ران دارد

امید دانه خالت به دام زلف کشید

خوش است دام که این دانه در میان دارد

دهان تنگ تو چون غنچه هر زمان بشکفت

[...]

۱۱ بیت
حاجب شیرازی
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۳۰