صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۴ - در بیان قیامت و گریز به مصیبت
علی اکبر غمناک و قاسم داماد
کفن به گردن و سرها بدست با فریاد

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۴ - در بیان قیامت و گریز به مصیبت
ز رستگار و خطا پوی و بنده و آزاد
تمام را طمع مغفرت رود از یاد

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۶ - روایت معراج
جناب موسی عمران به تهنیت بگشاد
لب مبارک خود از پی مبارک باد

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۶ - روایت معراج
ولی به ماریه از لشکر عبید زیاد
کسی به سبط نبی مهلت نماز نداد

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۸ - نامه نوشتن فاطمه صغرا به پدر
اگر به کرببلا گشته قاسم داماد
عروس را بده از جای من مبارک باد

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۰ - در وضوء گرفتن فخر امم(ص)
ازآن به بعد دگر آن درخت میوه نداد
در شکفتی اصلاً به روی کس نگشاد

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۱ - در بیان رحلت پیغمبر رحمت(ص)
سلام کرد و دو دست ادب به سینه نهاد
ز روی شاهد مقصود خویش پرده گشاد

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۳ - در بیان اسیری ابیالعاص در مکه
بداد فدیه و بنمود اسیر خود آزاد
به سوی مکه روان گشت خرم و دلشاد

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۴ - مغلوب شدن خالد بن ولید
نگشت خالد اگر از مراد خود دلشاد
رسید نسل مرادی ز فعل خود به مراد

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۳۴ - رحلت فاطمه زهرا (س)
در آن زمان که سر نعش آن شهد عناد
رسید با غل و زنجیر سید سجاد

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۵
بنقد حال شدم خاک هر چه بادا باد
مگر بکوی تو روزیم در رساند باد
دگر ز عشق تو فریاد و ناله می نکنم
که خاک را نسزد هیچ ناله و فریاد
شویم خاک و شود سنگ خاک ما و هنوز
[...]

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹
جهان و هر چه درو هست پیش مردم راد
بود بساط سلیمان که هست در کف باد
جم و قباد توئی باش خاک اهل نظر
که خاک اهل نظر افسر جمست و قباد
شدست دانش و دادای ملک تو آب و گلی
[...]

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۰۲
عمید سلطنه سردار امجد آنکه ندید
دو چشم گیتی چون او یکی سپهبد راد
دو چیز بنده فرمان اوست خامه و تیغ
دو چیز زنده بگفتار اوست دانش و داد
از آن دو چیز شود پایه هنر ستوار
[...]

عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزلها » شمارهٔ ۷۷ - غزل جمهوری:غزل اول ماهور
بمردم این همه بیداد شد ز مرکز داد
زدیم تیشه بر این ریشه هرچه بادا باد
ازین اساس غلط این بنای پایه بر آب
نتیجه نیست به تعمیر این خراب آباد
همیشه مالک این ملک ملت است که داد
[...]

عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۴ - رونوشت از خط زیبای عارف
ز ری سوی همدان رخت بست و بار گشاد
یگانه راد تقی زاده بزرگ نهاد
زبان شدم ز زبان تمام تا گویم
به پیشگاه تو پیغام جمع تا افراد
خوش آمدی ز خوش آمد گذشته همه کس
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۶ - قطعه
مرا صغیر تخلص بهجا بود که سه چیز
مراد دارم و هستم از این تخلص شاد
در اول اینکه به عهد صغارتم ایزد
زبان به گفتن اشعار جانفَزا بگشاد
به دوم اینکه نگیرند اکابرم خرده
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲۴ - تضمین غزل خواجه حافظ علیهالرحمه
ببین بدیده عبرت در این خراب آباد
به باد رفته سریرکی و کلاه قباد
ندید کام در این حجله هرکه شد داماد
مجو درستی عهد از جهان سست نهاد

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲۴ - تضمین غزل خواجه حافظ علیهالرحمه
خنک دلی که ز قید هوس بود آزاد
به خوابگاه رضا آرمیده خرم و شاد
چو قسمت تو نه کم گردد از غم و نه زیاد
غم جهان مخور و پند من مبر از یاد

میرزاده عشقی » نمایشنامه » نمایشنامهٔ ایدآل پیرمرد دهگانی یا سه تابلوی مریم » بخش ۳ - تابلوی دوم: روز مرگ مریم
جوانک فکلی ای، به شیطنت استاد!
دو سال در پی این دختر جوان افتاد
که تو ز خوبی شیرین شدی و من فرهاد
تو کام من بده و من ترا نمایم شاد

میرزاده عشقی » نمایشنامه » نمایشنامهٔ ایدآل پیرمرد دهگانی یا سه تابلوی مریم » بخش ۴ - تابلوی سوم: سرگذشت پدر مریم و ایدآل او
(پیرمرد):درون خاک، مرا دختری جوان افتاد
برای آنکه جوانی شود دو روزی شاد!
(من):بر آن جوانک ناپاک روح لعنت باد،
خدای داند هرگه از او نمایم یاد:
