گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در ستایش امیر نظام گروسی فرماید

 

چو در خواب شد دیده پاسبان‌ها

نوای درای آمد از کاروان‌ها

به محمل گزیدند جا خوبرویان

به تن‌ها دمیدند گفتی روان‌ها

سمن‌سینگان توأم اندر کژابه

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۳

 

چو شد چهره شاهد صبح ابلج

ز خورشید بستند زرینه هودج

بت من کمر بسته آمد به مشکو

سلحشور و شاکی السلاح و مدجج

به خویی چو مینو به مویی چو عنبر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۸

 

مه من که خورشید گردون غلامش

بگل پای سرو اندرون از خرامش

دو ابروی پیوسته اش با دو عارض

دو ماه نواست و دو بدر تمامش

دل از سنگ سازد تن از سیم سازد

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۹

 

چو زد تکیه بر تخت سلطان دانش

به فرهنگ شد بسته پیمان دانش

ز شرق هنر تافت خورشید دولت

برآمد در حکمت از کان دانش

به هنجار سیارگان گشت روشن

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲

 

دلم بسته در حکم و فرمان اقدس

تنم خسته از درد هجران اقدس

مرا دست بر سر بود خون بدامان

که دستم جدا شد ز دامان اقدس

فتادم ز پا رفتم از دست و جانم

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۸

 

به درگاه دانش که باشد که از من

سلامی رساند پیامی گذارد

بگوید که منت برد از تو هر کس

برانی پزد یا خورد یا که خوارد

به مینو درون زی جهان جان بوران

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۲ - قطعه فکاهی

 

به عیسی بگو کز خرش پی ببرد

کزین بیش در کشت آدم نچرد

خرت را خدا دیده و شاخ داده

که ناف خران را به شاخش بدرد

نه تنها خرت شاخ دارد چو گاوان

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۷

 

مگرد ای پسر گرد دانش که دانش

تنت غرق اندوه تا گردن آرد

ره ابلهی جوی کآیین فکرت

ترا روز تا شب به خون خوردن آرد

تو خر زای و خر میر و خر زی که گردون

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۱

 

اگر از جفای محمدعلی شه

بر افتاد بنیاد و بنیان مجلس

شگفتی نباشد که در بوستانها

ز یک باد پژمرده صد شاخ نرگس

حمای سلاطین و شیپور شب را

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵۷ - ماده تاریخ جلوس محمدعلیشاه قاجار

 

شهنشاه ایران محمدعلی شه

بگردون دولت برافراشت خرگه

سریر از سپهر آمدش افسر از خور

سپاه از کواکب شدش رایت از مه

نسیم عنایات او باغ دین را

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۸

 

ابوالفتح خان ای که ایوان قدرت

بلند آسمان را شکست از درستی

به فرهنگ و هوش تو اقرار داد

ابونصر یمگان ابوالفتح بستی

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۸۲

 

تو ای خاکدان پی برافراز آبی

نپائی گر ایوان افراسیابی

گر ایوان افراسیابی نپایی

ازیرا که پی بر نهاده به آبی

یکی بحر بی ساحلی بر غریقان

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » سرودهای وطنی » شمارهٔ ۱ - سرود ملی

 

ز راه کرم ای نسیم سحرگه

سوی پارسا گرد بگذر از این ره

به سیروس از ما بگوی کای شهنشه

چرا گشتی از حال این ملک غافل

که گشته چنین خراب و تبه، فتاده ز غم

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۲۴

 

خداوندگارا تو را در دو عالم

به اورنگ اقبال خواهم مسلم

ادیب الممالک
 
 
sunny dark_mode