گنجور

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۶

 

به هومان چنین گفت کامروز هور

برآمد جهان کرد پر چنگ و شور

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۶

 

کزویست پیروزی و فر و زور

هم او آفرینندهٔ ماه و هور

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۲۱

 

یکی دخمه کردش ز سم ستور

جهانی ز زاری همی گشت کور

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۲

 

یکی بیشه پیش اندر آمد ز دور

به نزدیک مرز سواران تور

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۲

 

شب تیره مست آمد از دشت سور

همان چون مرا دید جوشان ز دور

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۶

 

نزاید به هنگام در دشت گور

شود بچهٔ باز را دیده کور

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۹

 

ازان پس بیاراست میدان سور

هرآنکس که رفتی ز نزدیک و دور

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۹

 

بسا کشورا کان به پای ستور

بکوبند و گردد به جوی آب شور

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۹

 

چو کاخ فرنگیس دیدم ز دور

چو گنج گهر بد به میدان سور

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۰

 

یکی نامور بود نامش دمور

که همتا نبودش به ترکان به زور

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۰

 

وزان پس بپیچید سوی دمور

گرفت آن بر و گردن او به زور

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۶

 

همان نافهٔ مشک و موی سمور

ز در سپید و ز کیمال بور

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۸

 

خورش گور و پوشش هم از چرم گور

گیا خوردن باره و آب شور

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۸

 

یکی چشمه‌ای دید تابان ز دور

یکی سرو بالا دل آرام پور

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۸

 

یکی مرغزارست ز ایدر نه دور

به یکسو ز راه سواران تور

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۹

 

شود خیره سر گرچه خردست مور

نه مورست پوشیده مرد و ستور

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۲۲

 

خداوند بهرام و کیوان و هور

خداوند فر و خداوند زور

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان اکوان دیو » داستان اکوان دیو

 

بدانست خسرو که آن نیست گور

که برنگذرد گور ز اسپی بزور

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان اکوان دیو » داستان اکوان دیو

 

بدانست رستم که آن نیست گور

ابا او کنون چاره باید نه زور

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۱۱

 

یکی برز کوهست از ایدر نه دور

همه جای خوردن گه کام و سور

فردوسی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵۳
sunny dark_mode