فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴
نخستین ز لشکر مبارز منم
که بر شیر و بر پیل اسب افگنم
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴
اگر جویدی هم نبردش منم
تن و نام او زیر پای افگنم
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۵
به گوهر نگه کن به تخمه منم
نکوهش همی خویشتن را کنم
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۲
به کوه هماون ز جوشن تنم
بخست و همان بود پیراهنم
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۷
بدو گفت گودرز من یک تنم
چو بیگیو و رهام و بی بیژنم
عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۷۰
بدل گفت اگر جنگجوئی کنم
بپیکار او سرخ رویی کنم
بگریند مر دوده و میهنم
که بی سر ببینند خسته تنم
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۵ - بازگشت گرشاسب از هند به ایران
به شمشیر تیز از سرش نفکنم
نه شیروی کین جوی شیراوژنم
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۰ - جنگ کردن رستم با فرامرز و بانو گشسب (و) آزمودن رستم، ایشان را پنهان داشتن خود را در جنگ
که گر آب دریا بپوشد تنم
همان به که شادان شود دشنم
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۱ - باز نمودن راز خود، فرامرز و بانو گشسب با رستم زال و جنگ کردن ایشان
فرامرز پور تهمتن منم
چو کوه گران زیر در جوشنم
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۷ - لاف زدن تمرتاش پیش افراسیاب برای گرفتن بانو گشسب و دلخوش نمودن گرسیوز افراسیاب او را
اگر دست بر کوه خارا زنم
گران کوه را من ز جا برکنم
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۳۰ - نالیدن رستم از درگاه خداوند و زور خواستن او (و) و گوشه فرش گرفتن و پرت کردن، پهلوانان را
چو خواهم که این فرش را برکنم
توانایی آن بده در تنم
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۷۲ - پاسخ دادن کید هندی،فرامرز را(و) دین یزدان پذیرفتن او
فرامرز گفتا به کینه منم
به دانشوری تا به هم برزنم
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۴ - پاسخ دادن برهمن و پذیرفتن برهمن کید هندی با جمله هندوستانیان،دین یزدان را از گفته فرامرز پور رستم
بدین دین شدن در نخستین منم
که زنار و ناقوس را بشکنم
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۱ - رفتن فرامرز به هندوستان و نشاندن دستور در مرز خرگاه و نامه نوشتن به رای هند
ز شمشیر تیز آتش اندر زنم
بن و بیخ هندی ز بن برکنم
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۵ - گم شدن فرامرز از لشکر
روا دارم ار جان ز تیره تنم
برون آید و تن به خاک افکنم
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۷ - رزم فرامرز با دیو سیاه و گرفتنش
تو آنی که گویی به مردی منم
که کوه گران را زبن برکنم
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۵ - افتادن شهریار در طلسم عنبر دز گوید
بیا و بکن دست بر گردنم
بچین خوشه کام از خرمنم
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۷ - کشتن عباس هامان پسر هیتال شاه را گوید
که تا این سپه را ز کین بشکنم
نه گر این کنم پس نه مردم زنم