گنجور

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱۷

 

روا باشد ار خسته در جوشنم

برآرد روان کردگار از تنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴

 

نخستین ز لشکر مبارز منم

که بر شیر و بر پیل اسب افگنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴

 

اگر جویدی هم نبردش منم

تن و نام او زیر پای افگنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۵

 

به گوهر نگه کن به تخمه منم

نکوهش همی خویشتن را کنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۲

 

به کوه هماون ز جوشن تنم

بخست و همان بود پیراهنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۷

 

بدو گفت گودرز من یک تنم

چو بی‌گیو و رهام و بی بیژنم

فردوسی
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۷۰

 

بدل گفت اگر جنگجوئی کنم

بپیکار او سرخ رویی کنم

بگریند مر دوده و میهنم

که بی سر ببینند خسته تنم

عنصری
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

بدم مانده راه و می خوردنم

بدان بد که تا ماندگی بفکنم

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۷۵ - بازگشت گرشاسب از هند به ایران

 

به شمشیر تیز از سرش نفکنم

نه شیروی کین جوی شیراوژنم

اسدی توسی
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۵ - گم شدن فرامرز از لشکر

 

روا دارم ار جان ز تیره تنم

برون آید و تن به خاک افکنم

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۷ - رزم فرامرز با دیو سیاه و گرفتنش

 

تو آنی که گویی به مردی منم

که کوه گران را زبن برکنم

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۵ - افتادن شهریار در طلسم عنبر دز گوید

 

بیا و بکن دست بر گردنم

بچین خوشه کام از خرمنم

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۷ - کشتن عباس هامان پسر هیتال شاه را گوید

 

که تا این سپه را ز کین بشکنم

نه گر این کنم پس نه مردم زنم

عثمان مختاری
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۸
sunny dark_mode