گنجور

 
۱
۳
۴
۵
۶
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۰۲ - کشتن فرامرز برادر گشتاسپ طهماسپ را گوید

 

نبیره فریدون یل کیقباد

که پیدا از او بود آئین داد

۱ بیت
عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۰۵ - فرستادن ارجاسپ ارهنگ را بری گوید

 

به ری در، همه جمع بودند شاد

که آرند زی بلخ لشکر چه باد

۱ بیت
عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۰۷ - جنگ مادر گشتاسپ با گشتاسپ گوید

 

به پهلو زبان گفت جاماسپ شاد

به بانوی لهراسپ کای ماهزاد

۱ بیت
عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۰۸ - صف آرائی کردن لهراسپ در برابر ارجاسپ گوید

 

بیامد به نزدیک گشتاسپ شاد

پیاده شد و پای او بوسه داد

۱ بیت
عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۰۹ - داستان خلاص شدن شهریار از بند فرانک گوید

 

شبی بود در خیمه آن ماه شاد

که مضراب دیو اندر آمد چو باد

۱ بیت
عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۱۰ - مکر کردن دلارام در خلاصی شهریار از بند فرانک گوید

 

بیامد بنزد فرانک چو باد

بکرد آفرین و زمین بوسه داد

۱ بیت
عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۱۰ - مکر کردن دلارام در خلاصی شهریار از بند فرانک گوید

 

بگفت این وزر کش برون کرد شاد

مر آن نامه را داد با شاه راد

۱ بیت
عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۱۲ - رفتن فرانک با دلارام در شکارگاه گوید

 

دو هفته بدین کار بودند شاد

سیم هفته چون شد گه بامداد

۱ بیت
عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۱۲ - رفتن فرانک با دلارام در شکارگاه گوید

 

بدست یکی بی بها شد بباد

مرا سرازین شد پر از کین و داد

۱ بیت
عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۱۳ - دادن شهریار فرانک را به ارژنگ شاه گوید

 

بدو گفت که ای ریمن کج نهاد

ندارد دلت راستی هیچ یاد

۱ بیت
عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۱۴ - رسیدن نامه زال زر به شهریار و خشم کردن شهریار گوید

 

جهان دیده دهقان چنین کرد یاد

که آن نامه زال پاکیزه زاد

۱ بیت
عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۱۴ - رسیدن نامه زال زر به شهریار و خشم کردن شهریار گوید

 

سپه را سوی چین روان کرد شاد

به جمهور گفت آن زمان پاکزاد

۱ بیت
عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۱۵ - داستان جنگ لهراسپ با ارجاسپ گوید

 

سوار دگر نیز آمد چو باد

بدو گفت کای سکزی بدنژاد

۱ بیت
عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۱۶ - دار زدن ارجاسپ گودرز پیر را گوید

 

فرستاد زی حصن روئین چه باد

بدان حصن‌شان بند بر پا نهاد

۱ بیت
عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۱۶ - دار زدن ارجاسپ گودرز پیر را گوید

 

سر نامدارش به زانو نهاد

به رخ چشمه خون ز رخ برگشاد

۱ بیت
عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۲۱ - زخم زدن ارهنگ بانو گشسپ را گوید

 

از ایران به توران سپه سرنهاد

به شد شاه ترکان به مانند باد

۱ بیت
عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۲۲ - رسیدن شهریار به دربند چین و رزم او با منقاش چین گوید

 

فرستاده رفت و بیامد چو باد

سپهدار پاسخ چنین باز داد

۱ بیت
عثمان مختاری
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
 
تعداد کل نتایج: ۱۰۱