صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳
بیا ساقی از یکدو جام شراب
مرا کن چو دور زمانه خراب
کنی تا خرابم به کلی بده
شرابم شرابم شرابم شراب
به هر گوشهای فتنهای خواسته است
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳
بیا ساقی از یکدو جام شراب
مرا کن چو دور زمانه خراب
کنی تا خرابم به کلی بده
شرابم شرابم شرابم شراب
به هر گوشهای فتنهای خواسته است
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - ساقینامه
بیا ساقی ای رشگ حور بهشت
که رشگ بهشتست گلزار و کشت
در این فصل میخوردن از دست تو
خوش است ایدل خسته پا بست تو
بیا ساقی ای راحت جان من
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۸ - نصیحت
چنان بایدت زیستن در جهان
که بعد از تو گویند حیف از فلان
نه چون مدت عمرت آید به سر
بگویند ای کاش از این زودتر
به دنیا مشو غره کاین پیره زال
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۹ - حکایت
شنیدم که مردی سعادت نصیب
به شهری درآمد وحید و غریب
قضا باز دولت بد اندر هوا
که تا خود نمایند سلطان که را
غریبانه آن مرد در فکر بود
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۰ - حکایت
به رستم چه خوش گفت فرزانه زال
که ای پور نام آور بیهمال
مترس از دوصد مرد شمشیرزن
بپرهیز از آه یک پیرزن
که تیغ یلان را سپر حایل است
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۱ - حکایت
شنیدم که رستم به مازندران
چو بر کشتن دیو بستی میان
بدیدی کهن اهرمن را به خواب
به خود کردی از روی مردی خطاب
که در خوابش ار لخت بران زنم
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۰۲ - در ستایش و تعریف فردوسی علیهالرحمه به الفاظ فارسی
دو تن پهلوان سخن در میان
سخن بودشان از تن و از روان
یکی گفت بایست نیروی تن
که گفتار فردوسی است این سخن
«ز نیرو بود مرد را راستی»
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱۴ - قطعه
شنیدم که کوری به خاک زمین
به شکرانه هر لحظه سودی جبین
که این فیض عظمی ز کوریم بس
که چشمم نیفتد به ناموس کس
بلی دیدهای کان خیانتگر است
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۸۷ - تاریخ
سیه چرده حاجی بشیر آنکه بود
دلش از ریاضت سفید و منیر
نه جز ذکر محبوبش اندر زبان
نه جز یاد مولایش اندر ضمیر
همش خوی نیک و همش خلق خوش
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۱۱۱ - بیان حقیقت
ترا چشم گل بین چو در کار نیست
بچشمت جهان جز خس و خار نیست
بلی پیش نا بخردان از جهان
به غیر از نکوهش سزاوار نیست
جهانرا چو دانا نکوهش کند
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱ - قطعه
شنیدم که هارون به بهلول گفت
ز دنیا گذشتی و این نادر است
بگفتا گذشت تو از من فزود
که دادی نعیم ابد را ز دست

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۳ - قطعه
شنیدم که از مال داری لئیم
یکی بینوا خواست چندین درم
بگفتا مرا دار معذور و کن
روا حاجت خود ز اهل کرم
ولی کم کن از خواهش خویش گفت
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۸ - قطعه
مبر رشک بر آنکه او را ملک
پیامتحان کرد روزی بلند
چه بسیار کس را که این گنج نهاد
فرا بردام روز و فردا فکند

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۲ - قطعه
یکی را گه و بی گه اندر سرای
بسرقت همی رفت مال و منال
بر آورد دیوار خانه به ابر
نبود ایمن از دزد در عین حال
کسی گفتش این دزد در خانه است
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۶ - قطعه
به هر چیز مهرت فزونتر بود
همان را پرستش کنی هرچه هست
چو مهرت به دنیا ز حق بیش شد
تو دنیاپرستی نئی حقپرست
