سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۲
پدرم بندهٔ قدیم تو بودعمر در بندگی به سر بردست
بندهزاده که در وجود آمدهم به روی تو دیده بر کردست
خدمت دیگری نخواهد کردکه مرا نعمت تو پروردست

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۲
به خدایی که با بزرگی اوچرخ با آنچه اندرو خردست
که مرا پای در رکاب سفردست بوسیدن تو آوردست

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۵ - مطایبه
دوش در خواب من پیمبر رادیدمش کو ز امت آزردست
گفتمش ای بزرگ چت بودستطبع پاک تو از چه پژمردست
گفت زین مقر یک همی جوشمرونق وحی ایزدی بردست
آنچه این زن به مزد میخواندجبرئیل آن به من نیاوردست

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷
گرمرا زلفت اوفتد در دست
نکنم کوته ازتو دیگر دست
گرچه من هم نمی رسم شادم
که بزلفت نمی رسد هر دست
خاک پای تو گوهریست عزیز
کی رسد بنده را بگوهر دست
تا زلعلت شکر بدست آریم
چون مگس می زنیم برسر دست
هرکرا بر لب تو دست بود
کی بیالاید او بشکر دست
اهل دل را نداد در همه عمر
دلستانی زتو نکوتر دست
برسرت […]

کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۶ - وله ایضا
چون چناری میان تهیست فلان
که همه آبها زین خوردست
از درون خالی از برون بی بر
وانگه از حرص پای تا سردست
