گنجور

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۵ - در هجای «معجزی» شاعر

 

معجزی خود ز معجز ادبار

نزد هر زیرکی کم از خر بود

خود همه کس برو همی خندید

زان که عقلش ز جهل کمتر بود

زین چنین کون دریده مادر و زن

[...]

سنایی
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹

 

دوش تا صبح یار در بر بود

غم هجران چو حلقه بر در بود

دست من بود و گردنش همه شب

دی همه روز اگرچه بر سر بود

با بر همچو سیم سادهٔ او

[...]

انوری
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۴ - خواستن بهرام دختر شاهان هفت اقلیم را

 

وان سراچه که هفت پیکر بود

بلکه ارتنگ هفت کشور بود

نظامی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۷ - فرجام کار بهرام و ناپدید شدن او در غار

 

گرچه بهرام را دو مادر بود

مادر خاک مهربان‌تر بود

نظامی
 

ظهیر فاریابی » مثنویات » شمارهٔ ۲

 

خود بر این کار تو مقرر بود

بنده را خود هزینه در سر بود

ظهیر فاریابی
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۶

 

دوشم از وصل کار چون زر بود

تا به روز آن نگار در بر بود

جام در دست و یار در پهلو

عشق در جان و شور در سر بود

گل و شکر بهم فرو کرده

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۳۵ - حکایت

 

باغبانش ز دور ناظر بود

داد پاسخ که نیک حاضر بود

اوحدی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۱۰ - آغاز قصهٔ شاه و درویش

 

ماه و خورشید فرش آن در بود

خشتی از سیم و خشتی از زر بود

هلالی جغتایی
 
 
sunny dark_mode