×
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹ - در تهدید
آفتاب سخا حمیدالدین
دور از مجلس تو مرگ فجا
نی شکر گفتهای و می نرسید
شاعرم هم به مدح و هم به هجا
... خر یاد میکنم لیکن
[...]
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۳۳ - در بیان آنکه نظر عارف به خداست و نظر زاهد به عمل خود. زاهد گوید «من چه کنم؟» عارف گوید «تا حق چه کند؟» خود را فراموش کردهاست بلکه خودی او نماندهاست و مستهلک حق گشته که «هم العارف ربه و هم الزاهد نفسه»
زاهد اندر میان خوف و رجا
عارف الحق طار فوق حجی
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۶۸ - در بیان آنکه چون مولانا قدسنا اللّه یسره العزیز نقل فرمود چلبی حسام الدین بولد گفت که بجای والد خویش تو بنشین و شیخی کن تا من در خدمت ایستاده باشم. ولد قبول نکرد و گفت که مولانا نگذشته است، حاضر است المؤمنون لایموتون چنانکه در زمان مولانا خلیفه بودی بعد از او هم خلیفه باش.
هر که بگذشت خوش ز خوف و رجا
هرچه آن دیدنی است دید آنجا
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۷۷ - در تفسیر این آیه که الست بربکم قالوا بلی و در شرح مراتبِ «بلی»ها
پس عبارت یکی صداست اینجا
زانکه زاد او میان خوف و رجا
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۳۱ - در تفسیر این آیه که ولنبلونکم بشیئی من الخوف و الجوع و نقص من الاموال والانفس و الثمرات و بشر الصابرین. و هم در تفسیر این آیه که عسی ان تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئاً و هو شر لکم و اللّه یعلم و انتم لاتعلمون
گشت از اغنیای دین آنجا
یافت از ما هر انچه داشت رجا
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۳۱ - در تفسیر این آیه که ولنبلونکم بشیئی من الخوف و الجوع و نقص من الاموال والانفس و الثمرات و بشر الصابرین. و هم در تفسیر این آیه که عسی ان تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئاً و هو شر لکم و اللّه یعلم و انتم لاتعلمون
هرچه آید ز من بود بر جا
همه جویید آن طرف ملجا
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۳۱ - در تفسیر این آیه که ولنبلونکم بشیئی من الخوف و الجوع و نقص من الاموال والانفس و الثمرات و بشر الصابرین. و هم در تفسیر این آیه که عسی ان تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئاً و هو شر لکم و اللّه یعلم و انتم لاتعلمون
رفت از جا روانه در بیجا
کرد آن وعده را ز جان ملجا
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۴۹ - در بیان نقل فرمودن شیخ کریم الدین پسر بکتمر رحمة اللّه علیه. و در تقریر آنکه چون ولیی از این جهان رحلت کند نباید نومید شدن. که تا جهان قایم است اولیای حق دایم خواهند بودن. زیرا مقصود حق تعالی از این عالم و ازین خلق وجود مبارک ایشان است نه صورت جهان و جهانیان
گر نیابی تو نقد خود اینجا
بسته مانی میان خوف و رجا
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴ - گفتار سوم سبب نظم کتاب
هرچه آمد بهدست از هرجا
همه شد خرج و هیچ نیست بجا
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۱ - در نیکامی و بدنامی می گوید
گه به عینالحیات گیرد جا
گَه شود شومتر ز مرگ فجا
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۴ - آخر سال
نیستم من دریغ مرد هجا
گرچه باشد هجا به وقت، بجا
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۵ - حکایت کسی که با پلنگ دوستی کرد و موشان را بیازرد
چون که در قصرگشت جای بجا
تیز آخر دهد به مرگ فجا