قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۸
آرزومند روی جانانم
برود زار زو همی جانم
آرزو را و درد دوری را
بجز از صبر چیست درمانم
همه چیزی همی توانم کرد
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - مدح یکی از خواجگان عصر
من که مسعود سعد سلمانم
در کف جود تو گروگانم
میزبانیست تازه روی سخات
من بر او عزیز مهمانم
به همه وقت بار شکر تو را
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۱ - گله از خلف وعده خواجه بوطاهر
من که مسعود سعد سلمانم
زانچه گفتم همه پشیمانم
زانکه خواجه مرا خداوندست
خویشتن را غلام او دانم
به همه وقت شکر او گویم
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۳ - در حق خویش گوید
لاجرم چون چنین گران جانم
ناخوش و ناترنگ و نادانم
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۵ - صفت عثمان خواننده
من سخن گر همی نگردانم
وز طریقی دگر همی رانم
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۰ - صفت پری بانی
هیچ عیب اندرو نمی دانم
نکته ای زین سبب نمی رانم
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۸
به صفت گرچه نقش بی جانم
به نگاری و عاشقی مانم
گه چو عشاق جفت صد ماتم
گه چو معشوق جفت صد جانم
به دور نگم چو روی و موی نگار
[...]
سنایی » طریق التحقیق » بخش ۱۸ - در جواب عقل «و سقیهم ربهم شراباً طهورا»
بستهٔ بند و حبس ارکانم
پای برتر نهاد نتوانم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۳۴ - تمثیل
بیسبب رازقی یقین دانم
همه از تست نانم و جانم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الخامس فی فضیلة العلم، ذکر العلم اربح لانّ فضله ارجح » بخش ۱۸ - اندر صفت پرورش دل گوید
من غلام گزیده مردانم
باد دایم فدایشان جانم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۶۳ - حکایت
گفت ای پیر من سلیمانم
هر دو هستم نبیّ و سلطانم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۲۹ - فی ترک المخالطة معالاوباش
من به عالم درون نمیدانم
دوستی زان همیشه حیرانم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۱۳ - التمثّل فی عصمة قتل المظلوم
گفت بد کردم و پشیمانم
زین سبب بد مخواه برجانم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۱۶ - حکایت در عدل و سیاست و جود پادشاه
سال تا سال از آن بُوَد نانم
تا نگویی که من تنآسانم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۱۹ - در کفایت و رای پادشاهی
گفت بوبکر بنده فرمانم
باد برخی جان تو جانم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۴۸ - در مدح شیخالامام جمالالدّین ابونصر احمدبن محمّدبن سلیمان الصغانی
زادهٔ نثر تست برهانم
شکر این موهبت نکو دانم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۱ - فصل فی بیان سبیلالسعادة والطریق المستقیم
بیش از این با تو گفت نتوانم
که نه من هدهد سلیمانم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۲۱ - اندر خویش لشکری گوید
که نه از دست اینم و آنم
من کنون دست راست سلطانم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۴۰ - التمثّل فیالقناعة و ترک الحاجة
گفت این نیز کرد نتوانم
مَلِکم بر جهان نه یزدانم