گنجور

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۸ - وصف الحال

 

مدتی من ز عمر خویش مدید

صرف کردم به دانش توحید

در سفرها به مصر و شام و حجاز

کردم ای دوست روز و شب تک و تاز

سال و مه همچو دهر می​گشتم

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۹ - حکایت

 

سخن شیخ محی ملت و دین

چون نکرد این دل مرا تسکین

راستی دیدم آن سخن همه خوب

لیک می​داشت نوعی از آشوب

سر این حال را من از استاد

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۱۰ - التمثیل

 

دیدن وگفتن و نوشتن حال

همچو علم است و قدرت و افعال

هر یکی زان بر آن دگر افزون

نشود هیچگونه دیگرگون

آنچه بیند نظر به یک دم حال

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۱۱ - حکایت

 

رفت یک روز ابلهی نادان

پیش خواجه محمد کُجُجان

گفت ای خواجه هر چه هست منم

راست بشنو قبول کن سخنم

خواجه گفتا که آفتاب گواه

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۱۲ - الضلال المبین الفرقة الاولی

 

صابی مشرک ستاره پرست

کوز «انعام بل اضل» بتر است

ازکواکب اثر چو دید اینجا

زان بنگذشت و گفت هست خدا

ساخت مانند کوکب آن تمثال

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۱۳ - الفرقة الثانیة

 

باز نصرانی پلید خبیث

قایل آمد به شرکت و تثلیث

سه گرفت او مدبر عالم

حق تعالی و عیسی و مریم

قوم نسطور و قوم ملکائی

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۱۴ - المنشأ

 

اندر ایّام دولت مأمون

بود نسطور نام یک ملعون

کرد بر رأی خویشتن تأویل

متشابه چو دید در انجیل

گفت اللّه داشت سه اقنوم

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۱۵ - الفرقة الثالثة

 

منکر وحدتند جمله مجوس

تا چه گفته است گبرک منحوس

شر و کفر ازوجود اهرمن است

خیر یزدان کند که ذوالمنن است

نیک و بد دیده​ اند بدکیشان

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۱۶ - المنشأ

 

گشت پیدا ز ملک ما زرداشت

آنکه این نقش را نخست انگاشت

دید در خلوت او مگر انوار

کرد مانندگی به صورت نار

بود او حقه باز و چابک دست

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل سوم » بخش ۱ - الفصل الثّالث فی تنزیه ذاته تعالی و تقدّس علم الیقین

 

ذات حق در جهات می​ناید

کم نگردد ز هیچ و نفزاید

متبرا ز چند و چون ذاتش

وز مقولات ده برون ذاتش

چون به موضوع در نمی​آید

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل سوم » بخش ۲ - عین الیقین

 

کی و کو، چند و چون و چیست، چرا

هست از اوصاف «انتم الفقرا»

این همه وصف​ها ز امکان است

علت احتیاج و نقصان است

ذات حق کامل است و فوق کمال

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل سوم » بخش ۳ - حق الیقین

 

در مقامی که عشق همخانه است

نفی و اثبات هر دو بیگانه است

چونکه آتش فتاد در همه کوی

ز آهن و سنگ گفت و گوی مجوی

گفته «انی قریب» با تو خدا

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل سوم » بخش ۴ - النصیحة

 

چند در نفی دیگران پیچی

نفی خود کن که هیچ بر هیچی

توئی تست در میانه دوئی

او چو تو در میانه نیست توئی

اوئی اوست بر تو مستولی

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل سوم » بخش ۵ - حکایت

 

مگر از شبلی آن یکی پرسید

چون ورا دید مرد دانش و دید

که من العارف؟ او به لفظ عرب

گفت: فی الحال هاهنا، فذهب

مرد ره را چه جای استادن

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل سوم » بخش ۶ - حکایت

 

دید بابا حسن ز رنج وفات

عامیی اوفتاده در سکرات

گفت بیچاره را نخستین بار

جان سپاری است زان شده​ست افگار

جان به جانان سپار تا برهی

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل سوم » بخش ۷ - الضلال المبین الفرقة الاولی

 

اهل تشبیه نحس یاوه درای

چون خودی را گرفته​اند خدای

چون ز قید خودی نمی​رستند

صفت خویش بر خدا بستند

زان خدا را چو خود همی خوانند

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل سوم » بخش ۸ - حکایت

 

ابلهی را چه گفت نرادی

که مرا کن به نرد ارشادی

گفت من اندر آن نبردم رنج

لیک دانم به چیرگی شطرنج

گفت دانستمت تو هیچ مدان

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل سوم » بخش ۹ - المنشأ

 

قول تشبیه اولاً ز یهود

خاست، پس رافضی بر آن افزود

کفر و ظلمت مگر بشد پیدا

در میان یهودی و ترسا

کین خدا را چو خلق می​خواند

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل سوم » بخش ۱۰ - الفرقة الثانیة

 

متکلم به ذات گفت چو ماست

به صفات است کو ز خلق جداست

بعد از آن گوید از طریق رسوم

ذات باری است خلق را معلوم

بر حقیقت وجود را مطلق

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل سوم » بخش ۱۱ - الفرقة الثالثة

 

از نصارا چو صوفیان فضول

گشت مشهور اتحاد و حلول

آن خدا و رسول و مریم گفت

این خدا و وجود آدم گفت

عامه از وحدت اتحاد انگیخت

[...]

شیخ محمود شبستری
 
 
۱
۲
۳
۴
۷
sunny dark_mode