×
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۶۵ - در بیان آنکه مصطفی صلی اللّه علیه و آله خبر داد که اولیاء وارثان من اند و ایشان را روز قیامت شفاعت باشد که ولهم شفاعة فی الناس والشیخ فی قومه کالنبی فی امته
قدر فهم شماست این سخنم
ورنه از حال او چو شرح کنم
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۱۱ - حکایت
گفت ای خواجه هر چه هست منم
راست بشنو قبول کن سخنم
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۷۰ - تمثیل
بسته خاطر به کار خویشتنم
بیش ازین نیست فرصت سخنم
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۷۳ - حکایت بر سبیل تمثیل
طعنه بر شعر هم به شعر زنم
قیمت و قدر آن بدو شکنم
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۷۶ - قصه آن خرس که آبش می برد شخصی تصور کرد که خیکی است پر بار، رفت تا آن را بگیرد، خرس در وی آویخت، آن شخص به وی درماند، دیگری از کناره فریاد کرد که خیک را بگذار و بیرون آی. گفت من او را گذاشته ام او مرا نمی گذارد
ای خدا دل گرفت ازین سخنم
چند بیهوده گفت و گوی کنم
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۴۳ - مناجات
بربایی چنان ز خویشتنم
که نیابم ز خود خبر که منم
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۲۹ - واقف شدن مردم از عشقبازی و دلداری درویش و بهانه ساختن رقیب شکار را به جهتجدایی آنها
پس همان به که حیلهای بکنم
شاه را از گدا جدا فگنم
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۴۷ - به وصل رسیدن درویش و دوری او بار دیگر به جور رقیب
از نفسهای گرم سوخت تنم
کو اجل تا دگر نفس نزنم
وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » مثنویات » در گله گزاری و ستایش
در خراسان و در عراق منم
که نباشد عدیل در سخنم
وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » مثنویات » در ستایش ولی سلطان و بکتاش بیگ و قاسم بیگ
تا نباشد بلندی سخنم
دست بر دامنش چگونه زنم
حزین لاهیجی » قطعات » شمارهٔ ۳۷ - دربارهٔ برخی از مردم
گفت یاری، حزین بی دل را
خلق را در فساد می بینم
همه مست شراب کبر و حسد
همه غرق عناد می ببنم
وه چه آمد چه شد که نیکان را
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۴ - در صفت محبس تأمینات
سوزد از تاب تب هماره تنم
گونی از آتش است پیرهنم
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۱ - نیرنگ رفیق طرار در دیدن روی زن یار
که ببخشید چرک و شوخگنم
همچنین چرگن است پیرهنم
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۰ - داستان مسافرت به یزد
من که دیرینه خادم وطنم
پادشاه ممالک سخنم
۱
۲