جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۲۱ - اشارة الی قوله علیه السلام من کان یؤمن بالله و الیوم الاخر فلیقل خیرا او لیصمت
مصطفی کش جوامع الکلم است
که بدان سلک شرع منتظم است
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۶۹ - دیدن بعضی اصحاب بعد از وفات وی را قدس سره به خواب
جامی انفاس عمر مغتنم است
انقطاع حیات دمبدم است
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۳۷ - حکایت آن بد سرشت که به صاحب عباد نامه نوشت که فلان مالدار مرده است و از وی مال خطیر مانده و بجز یک طفل صغیر وارثی ندارد و جواب نوشتن صاحب عباد به وی
نام او زیب نامه کرم است
همچو اویی درین گروه کم است
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم
این چنین مشکین که زلف میرماست
چون که بی عقلیم آن زنجیره ماست
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳
گرد محنت به طوف منزل ماست
زهر غم تشنه ی لب ماست
برق آتش فروز جوهز کل
دود اندیشه های باطل ماست
در مبندید بر رخ رضوان
[...]
حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۶
مغز حرف، اینکه غیر او عدم است
با وجودش بگو دگر چه کم است؟
حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۳۴
این اشارت به امر فاَستَقِم است
هر چه دانی صعوبت تو کم است
حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۳۶
کار آن کس حواله با کرم است
روز عدل است و معدلت حَکَم است
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹
عقل چون در میان ما حکم است
گر نباشد کسی حکم، چه غم است؟!
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۵۴ - شفایی اصفهانی
بر وی اطلاق و چند و چون ستم است
جَلْشأنه بری ز کیف و کم است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۱۲ - حسینی قزوینی
ذات عریان ز کسوت الم است
صفت است آنکه مستعد غم است
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۹۲
دوستان نوبت سپیده دم است
وقت صبح است و سخت مغتنم است
نرود تا دمی، نمی آید
دم دیگر که عمر از این دودم است
وقت را سیف قاطع آوردند
[...]
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - سرگذشت شاعر در اولین مسافرت او به تهران
هرکسم دید، گفت: محتشم است
شیخابوالفضل و خواجه بوالحکم است
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲ - گفتار دوم در خلقت جهان
آن که را همت و شکیب کم است
به گمانش که ره سوی عدم است
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۳ - در عقل و علم
خرد و داد و راستی کرم است
کژی و جهل وکاستی ستم است