ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۹ - حکایت جود و بخشش محمود
گشت محمود همنشان پدر
زرد روی و دراز و بدمنظر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۰ - حکایت اشرف خر
خود شنیدی حدیث اشرف خر
که مثل شد به گرد کردن زر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۰ - حکایت اشرف خر
مثلی گشت کار اشرف خر
او مظالم ببرد و ترکان زر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۴ - حکایت گراز
خوک نادان به لالهزار اندر
مرزها را نموده زیر و زبر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۵ - خطاب به دروغگویان مصلح نما
هرچه سرزنده بود درکشور
زنده کردی به گورشان یکسر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۵ - خطاب به دروغگویان مصلح نما
طبرستانیان صاحب فر
همه در ری به دوش هشته تبر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۹ - حکایت در معنی: الناس علی سلوک ملوکهم
چون ز عهد مسیح پیغمبر
شدصدوشصتوهشتسالبسر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۹ - حکایت در معنی: الناس علی سلوک ملوکهم
داد فرمان به گردکردن خر
ریش گاوی و خرخری بنگر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۹ - حکایت در معنی: الناس علی سلوک ملوکهم
چون توجه نشد ز اسب، دگر
اسب معدوم شد به دولت خر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۹ - حکایت در معنی: الناس علی سلوک ملوکهم
گشت معروف در همه کشور
«لینگتی» هست پادشاهی خر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۲ - شرح تفتیش کردن مأمورین دولت در راه
یکی آینده و رونده دگر
آن یکی لنگ و آن دگر پنجر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۲ - شرح تفتیش کردن مأمورین دولت در راه
بود القصه وقت بوق سحر
که نمودیم سوی شهر گذر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۳ - شرح ملاقات آیرم رئیس شهربانی
خفته بیوام بر نمد خوشتر
که به سنجاب و وامخواه بدر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۴ - گفتار نهم در تغییر اوضاع
کار کشور گرفت لون دگر
شه به ترکیه بست رخت سفر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۸ - فرار آیرم از ایران
چون درآمد شه از سفربه حضر
میرلشگر ببست بار سفر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۹ - در ریاست سرپاس مختاری
کله کهنه هر که داشت به سر
شد به تاراج پاسبان گذر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۴ - صفت زن بد
چادری نیمدار کرده بسر
با کنیزی نهاده پای بدر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۶ - گل و پروانه
ور تو پروانه را ببندی پر
مایه گیرد گل از طریق دگر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۷ - شعور پنهان و شعور آشکار
دو شعور است در نهاد بشر
آن غریزی و این به علم و خبر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۷ - شعور پنهان و شعور آشکار
من ندانم پی صلاح بشر
زبن دو مذهب کدام اولیتر