سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۴۴ - فیالاجتهاد و طلبالتقوی
زن ورا گفت خیز و بیرون رو
تخمهایی که کشتهای بدرو
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۱۶ - در نکوهش حرص گوید
نقش رنگین و هیچ جان نه درو
خوان زرین و هیچ نان نه برو
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۲۳ - فی ترک العادة بالمجاهدة
تو علف گشته مر فنا را رَو
باز داده ز دست گوز گرو
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۲۹ - فی ترک المخالطة معالاوباش
گر نهای همچو مه به نور گرو
همچو خورشید باش تنها رو
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۴۷ - در مدح اقضیالقضاة نجمالدّین ابوالمعالیبن یوسفبن احمد الحدّادی
ور مرا گوید ای سنایی رو
بندم از دیده با شمال گرو
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۴ - فی افتخار نفسه علی اهل عصره
عندلیبی نواسرای از سرو
سر چه در خس کشیدهای چو تذرو
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۲۲ - اندر بد دلی خویش گوید
منم اندر ولایت خسرو
همچو خفّاش بد دل و شبرو
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۵ - صفت بزم بهرام در زمستان و ساختن هفت گنبد
خانه سرسبزتر ز سایه سرو
باده گلرنگتر ز خون تذرو
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۸ - نشستن بهرام روز دوشنبه در گنبد سبز و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم سوم
خرمنی گل ولی به قامت سرو
شستهرویی ولی به خونِ تذرو
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۵۲ - در بیان آنکه این عالم ذرهایست از آن عالم. زیرا این محدود است و آن نامحدود. و آن عالمها همه انوار و آثار حقاند و قایم بحقاند و از انوار او زندهاند. چون از این عالم محدود بگذری آن عالم نامحدود را که در جوار حق است ببینی واللّه العالم
نقش را ترک کن بمعنی رو
از چئی در نقوش مرده گرو
اوحدی » جام جم » بخش ۳۱ - در شرف بنیت انسان به صورت و معنی بر دیگر مخلوقات
الف قامتست و را ابرو
صاد و ضاد تو چشمها بر رو
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۰۲ - رحم اللاه مرئا عرف قدره و لم یتجاوز طوره
من نمی گویمت به کعبه مرو
همت خود مکن به کعبه گرو
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۶۳ - رسیدن شیخ بزرگوار سری سقطی قدس الله تعالی سره به سر وقت تحفه و آگاهی یافتن از حالی وی
گفت ازین پس نیی به بند گرو
هر کجا خاطر تو خواهد رو
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۳ - قصه قاصد فرستادن قیصر روم به نوشیروان تا معلوم کند که با وی در چه مقام است درصدد صلح است یا در معرض جنگ و انتقام است
کشت او را رسد چو وقت درو
مکنیدش درون به غصه گرو
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۴- در نعت سیدالمرسلین صلیالله علیه و سلم
انبیا را شرف نبود برو
خود تواضعکنان نشست فرو
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۱۰ - آغاز قصهٔ شاه و درویش
شکل ابروی آن خجسته تذرو
دو پر زاغ بود بر سر سرو
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۶ - و له ایضا
روز و شب، این دعاست در باغم
گرچه آذر نه بلبلم نه تذرو
تا بود سرو و گل به باغ مباد
بلبل از گل جدا تذرو از سرو
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱
عشرت اندوز، چون ز سرو تذرو؛
محفل افروز، چون تذرو از سرو!