نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
دل و جانی و هوش و بینائی
از تو چون باشدم شکیبائی
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۷ - نشستن بهرام روز یکشنبه در گنبد زرد و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم دوم
بست چون زرد گل به رعنایی
کهربا بر نگین صفرایی
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۷ - نشستن بهرام روز یکشنبه در گنبد زرد و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم دوم
همچنان مدتی به تنهایی
ساخت با یکتنی و یکتایی
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۷ - نشستن بهرام روز یکشنبه در گنبد زرد و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم دوم
سخت شد دردم از شکیبایی
وز تنم دور شد توانایی
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۸ - نشستن بهرام روز دوشنبه در گنبد سبز و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم سوم
چون مساحتگرانِ دریایی
زد در آن خم به آبپیمایی
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۹ - نشستن بهرام روز سهشنبه در گنبد سرخ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم چهارم
از سر بیخودی و بیرایی
در سر کار شد به رسوایی
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۰ - نشستن بهرام روز چهارشنبه در گنبد پیروزه رنگ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم پنجم
یوسف مصریان به زیبایی
هندوی او هَزارِ یغمایی
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۰ - نشستن بهرام روز چهارشنبه در گنبد پیروزه رنگ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم پنجم
من خود اندر مزاج سودایی
وین هوا خشک و راه تنهایی
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۰ - نشستن بهرام روز چهارشنبه در گنبد پیروزه رنگ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم پنجم
نه مرا رهنمایْ تنهایی
کیست کاو را تو راه ننمایی؟
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۲ - نشستن بهرام روز آدینه در گنبد سپید و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم هفتم
شد درون تا کند تماشایی
صوفیانه برآورَد پایی
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۲ - نشستن بهرام روز آدینه در گنبد سپید و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم هفتم
ناگه آورد فتنه غوغایی
تا غلط شد چنان تمنایی
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۳ - آگاهی بهرام از لشکرکشی خاقان چین بار دوم
سیلی آمد گرفت صحرایی
هر نهنگی درو چو دریایی
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۵ - شکایت کردن هفت مظلوم
چون شناسا شدم به دانایی
در بد و نیک در دریایی
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۵ - شکایت کردن هفت مظلوم
شده شغلم به کشور آرایی
حلقه در گوش من به مولایی
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۷ - فرجام کار بهرام و ناپدید شدن او در غار
میل هر یک به گور صحرائی
او طلبکار گور تنهائی
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۶ - در مدح حسن احمد گوید
ای مبارک بنا چه خوش جائی
که همی سر به آسمان سائی
چشم را بس بلند بارگهی
طبع را برگشاده صحرائی
در خورد بوستان سرای ترا
[...]
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۴
از غمت روز و شب به تنهایی
مونس عاشقان سودایی
عاشقان را ز بیخ و بن برکند
آتش عشقت از توانایی
عشق با نام و ننگ ناید راست
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۷
تا کیم انتظار فرمایی؟
وقت نامد که روی بنمایی؟
اگرم زنده باز خواهی دید
رنجه شو، بیشتر چه می پایی؟
عمر کوته ترست از آنکه تو نیز
[...]
کمالالدین اسماعیل » ملحقات » شمارهٔ ۲۸ - ایضاً له
ای ز وصف مکارمت قاصر
هر فصیحی و مدحتآرایی
تویی آنکس که در دیاکرم
چشم عقلت ندید همتایی
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۷
ای ربوده دلم به رعنایی
این چه لطف است و آن چه زیبایی؟
بیم آن است کز غم عشقت
سر بر آرد دلم به شیدایی
از خجالت خجل شود خورشید
[...]