از غمت روز و شب به تنهایی
مونس عاشقان سودایی
عاشقان را ز بیخ و بن برکند
آتش عشقت از توانایی
عشق با نام و ننگ ناید راست
ندهد عشق دست رعنایی
عشق را سر برهنه باید کرد
بر سر چارسوی رسوایی
بس که خفتند عاشقان در خون
تا تو از رخ نقاب بگشایی
تا ز ما ذرهای همی ماند
تو ز غیرت جمال ننمایی
در حجابیم ما ز هستی خویش
ما نهانیم و تو هویدایی
هستی ما به پیش هستی تو
ذرهای هستی است هر جایی
هستی ما و هستی تو دویی است
راست ناید دویی و یکتایی
نیست عطار را درین تک و پوی
هیچ راهی به جز شکیبایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره غم و تنهایی عاشقان و تأثیر عشق بر زندگی آنهاست. شاعر به توصیف احساسات عمیق و چالشهای عاشقان میپردازد، از جمله اینکه عشق نمیتواند با نام و ننگ ترکیب شود و مانع از رنج کشیدن عاشقان نمیباشد. او به نیاز به ابراز عشق و رهایی از حجابها اشاره میکند و بر این نکته تأکید میکند که وجود انسان به وجود معشوق وابسته است. در نهایت، شاعر به این حقیقت میرسد که در این دنیا، تنها راه تحمل و صبر در برابر چالشهاست.
هوش مصنوعی: از درد و غمت، شب و روز در تنهایی، همراه و همسفر عاشقان دیوانه هستم.
هوش مصنوعی: عشق تو به قدری سوزان و قوی است که توانایی عاشقان را به طور کامل از بین میبرد.
هوش مصنوعی: عشق واقعی بدون زینتهای ظاهری و شهرت به وجود نمیآید و عشق به کسی که زیباست، به راحتی به دست نمیآید.
هوش مصنوعی: عشق را باید بدون هیچ پوششی و با تمام وجود نشان داد، حتی اگر در معرض نگاههای عیبجویانه دیگران قرار بگیرد.
هوش مصنوعی: عاشقان به خاطر عشق و شوق تو، تا حدی غرق در درد و رنج شدهاند که انتظار دارند تو راز و نقاب از چهرهات برداری و خود را نشان دهی.
هوش مصنوعی: تا زمانی که حتی یک ذره از ما باقی مانده است، تو نباید زیبایی خود را به دیگران نشان دهی.
هوش مصنوعی: ما در پردهای از وجود خود پنهان هستیم، اما تو در روشنایی و نمایانی.
هوش مصنوعی: وجود ما در مقایسه با وجود تو، چیزی جز یک ذره در هر کجا نیست.
هوش مصنوعی: وجود ما و وجود تو دو چیز کاملاً متفاوت است و این دوگانگی نمیتواند به وحدت تبدیل شود.
هوش مصنوعی: عطار در این مسیر پر پیچ و خم، هیچ راهی جز صبر و استقامت ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این دو شغل برید و عرض به تو
یافته خرمی و زیبایی
روی این را همه بیفروزی
صدر آن را همه بیارایی
چون پدید آمدی تو بر هر کس
[...]
چند پویی به گرد عالم چند؟
چند کوبی طریق پویایی؟
تا کی از بهر قوت و شهوت نفس
همچو کاسانه مینیاسایی؟
چون بدان شهر جان فرود آیی
زین همه دردسر بیاسایی
خسروا، از کمال دانایی
روی دولت همی بیارایی
گاه مال زمین همی بخشی
گاه فرق فلک همی سایی
حرب جویان نهان شوند از بیم
[...]
این همه چابکیّ و زیبایی
این چنین از کجا همیآیی
چون مه چارده به نیکویی
چون بت آزری به زیبایی
مه نخوانم تو را معاذالله
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.