×
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۳۷ - در شرح حدیث اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک
لیک این نفس شوم بدکاره
که هم آغوش توست همواره
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۸۴ - در تأسف و تلهف بر نایافت صحبت عزیزانی که اذا رأوا ذکر الله نشان ایشان است و اولئک الذین انعم الله علیهم در شأن ایشان است
ور ز غوغای نفس اماره
از جلیسی نباشدت چاره
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۸۵ - در ترغیب بر تلاوت قرآن و وصف مصحف که محل کتاب اوست
چون بروج نجوم سیاره
متجزی شده به سی پاره
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۷۵ - در بیان آنکه شرط صحبت آنست که همه اصحاب در معرض آن باشند که چون در یکدیگر عیبی بینند به قول یا فعل دفع آن بکنند
بلکه صد پی به کندنش چاره
گر کنی بر دمد دگر باره
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » اعتقادنامه » بخش ۲ - فی وجوده سبحانه و تعالی
نیست آن را ز صانعی چاره
که بود فیض بخش همواره
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۸ - حکایت
بود اولی ز دهر خونخواره
چون مرقع تنش به صد پاره
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۱۱ - رجوع به تمامی قصه
ما درین دامگاه خونخواره
کم ازان مرغکیم صد باره
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۴۲ - در صفت خزان و وفات کردن خسرو
بلبل از بوستان شد آواره
گل صد برگ شد به صد پاره
وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » مثنویات » در گله گزاری و ستایش
شیر را بند گر شود پاره
میرد از بیم گور بیچاره
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول
ور زغوغای نفس اماره
از جلیسی نباشدت چاره
حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۳۱
سلطنتهای نفس امّاره
دلخوریهای حرص بیچاره
حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۴۱
مانده در کار خویش بیچاره
وندرین کارگاه، هر کاره
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۰ - حکایت حاج واعظ قزوینی
چون شبیه تو بود بیچاره!
شد دچار گروه خونخواره!
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۷ - غزل در بیان مذهب نوخاستگان
چون به محبس نشست بیچاره
گشت جویا ز جفت آواره
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۲ - عاقبت کار وجدانفروش و رها شدن رفیق از بند
تاخت بیرون ز حبس بیچاره
بیسرانجام و عور و آواره
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۰ - در مذمت سرکشی و عیبجویی
همه از فضل و تقوی آواره
همه بیبندوبار و بیکاره
۱
۲