گنجور

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۲۱ - تاریخ فوت

 

این جهان پیش راد مردِ حکیم

هست محنت فزایِ غم آباد

زن و مرد و شَه و گدا دارند

همه از دستِ این جهان فریاد

چَشمِ عِبرت گُشا ببین که چه سان

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۲۲ - ماده تاریخ مهمانی شاه در باغ امیرنظام (۱۳۰۷ هق)

 

خسرو تاج بخش ناصر دین

آن سرشته به عقل و دانش داد

آن که دست عطا و همت او

حاصل بحر و کان به باد بداد

بود سیم سفر که از تبریز

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۶ - داستان دو موش

 

چشم گربه به چشم موش افتاد

به فریبش زبان چرب گشاد

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۶ - داستان دو موش

 

پر دغل گربه به فن استاد

باز آهسته لب به نطق گشاد

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۹ - شیر و موش

 

از پیِ صیدِ گرگ یک صیّاد

در همان حَول و حَوش دام نهاد

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۹ - شیر و موش

 

شیر چون موش را رهایی داد

خود رها شد ز پنجه صیّاد

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۱۹ - شوقِ درس خواندن

 

حمد بر کردگارِ یکتا باد

که مرا شوقِ درس خواندن داد

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۱۹ - شوقِ درس خواندن

 

در سرِ من هوایِ درس نِهاد

در دلِ من مَحَبَّتِ اٌستاد

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۲۰ - نوروزِ کودکان

 

گوید این عیدِ تو مٌبارَک باد

صد چنین سالِ نو ببینی شاد

ایرج میرزا
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - تغزل

 

دلم از عشق آن بت نوشاد

چند باید شکسته و ناشاد

چند باید ستم براین دل و جور

که دل است این‌، نه آهن و پولاد

آمد آن تیره روز و نامش عشق

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - سرگذشت شاعر در اولین مسافرت او به تهران

 

لیک چون پشت گردنت افتاد

سبک و نرم یابی‌اش چون باد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - اندرز به جوانان

 

هرکه عرض کسی دهد بر باد

دهر عرضش به باد خواهد داد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴ - گفتار سوم سبب نظم کتاب

 

قبض و مبض و قباله و اسناد

دفتر و مفتر و سواد و مواد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۰ - حکایت حاج واعظ قزوینی

 

کان که دوش از اجل نجاتم داد

دیگری را به جای من بنهاد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۱ - در نیکامی و بدنامی می گوید

 

زادهٔ فتنه‌ای و فتنه ‌نهاد

فتنه بر خویش گشته‌ای‌، فریاد!

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲۸
۲۹
۳۰
۳۱
۳۲
sunny dark_mode