حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۰
بی تو خونابه به رخساره فرو می بارم
مرغ و ماهی همه شب خفته و من بیدارم
روزگاریست که بی مدّعیان می خواهم
که شبی بر سرِ کویِ تو به پایان آرم
بی تو فردوس نمی خواهم و طوبا و قصور
[...]

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۸
من همان داغ محبت که تو دیدی دارم
هم چنان در هوست زرد وز عشقت زارم
قصهٔ درد فراق تو مپندار، ای دوست
که به پایان رسد، ار عمر به پایان آرم
خار در پای چو از دست غمت رفت مرا
[...]

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹
ای بهم برزده زلف تو سراسر کارم
من چو موی توام آشفته، فرو نگذارم
کردهام نرم به فرمان تو گردن چون شمع
چه کنم من که به فرمان تو سر در نارم
گرچه در راه تو چون خاک رهم رفته به باد
[...]

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۶
سر که بر پای تو بنهادم از آن بردارم
تا بدین جرم و خطا جان به غرامت آرم
بعد ازین رخ بنهم بر کف پای تو نه چشم
رخ گلبرگ بخار مژه چند آزارم
چون شود بیبر کت هرچه شمارند آن را
[...]

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۹
من ازین خرقه آلوده که در بر دارم
عار باشد اگر از خویش نباشد عارم
گفتم آیم به سوی دبر و به بندم زنار
باز دیدم که از آن هم نگشاید کارم
گر روم بر در مسجد ندهنده راهی
[...]

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۳
بار هر چند به ناحق طلبه آزارم
گر ازوه باشدم آزار ز حق بیزارم
اگر اندیشه از حرمت خونم نکند
به حق و حرمت باری که به آن هم بارم
با خیالش چو حکایت کنم از چشم پر آب
[...]

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۴
گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم
همچُنان چشمِ گشاد از کَرَمَش میدارم
به طَرَب حمل مَکُن سرخیِ رویم که چو جام
خونِ دل عکس برون میدهد از رخسارم
پردهٔ مطربم از دست برون خواهد برد
[...]

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۸
گر بنالم من از این درد که در دل دارم
بس عجب نبود اگر رحم کند دلدارم
کهنه گنجیست درین کنج نهانی پنهان
ترک سر گویم و آن گنج نهان بردارم
قسمتی کان ز ازل رفت چه شاید کردن؟
[...]

صوفی محمد هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱
چشمه آب حیات است دهان یارم
از لب چون شکرش کام طمع می دارم
در همه کون و مکان غیر تو دلدارم نیست
جان کنم در سر و سودای تو در دل دارم
چه روم سوی گلستان و چمن را چه کنم
[...]

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۵ - تتبع خواجه
من که دُردیکش آن مغبچه خمارم
جام جم کهنه سفال در او پندارم
بزم او حلقه جمعیت مخصوصان است
من که مردودم و آشفته نباشد یارم
چو کشم جانب رندان سبوی باده به دوش
[...]

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴
گرچه افتاد ز هجرش گرهی در کارم
همچنان چشم کرم از کرمش میدارم
میکشم بار چه کوه غم هجران امروز
تا که فردا دهد آن شه به بر خود بارم
به صد امید نهادیم در این بادیه پای
[...]

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴
گرچه افتاد ز هجرش گرهی در کارم
همچنان چشم کرم از کرمش میدارم
میکشم بار چه کوه غم هجران امروز
تا که فردا دهد آن شه به بر خود بارم
به صد امید نهادیم در این بادیه پای
[...]

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۵
بر خموشی زدهام فکر خروشی دارم
تا توان ناله درودن نفسی میکارم
امتحانگر سر طومار یقین بگشاید
ریشه از دانهٔ تسبیح دمد زنارم
مرکز همت من خانهٔ خورشید غناست
[...]

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۷
به هوس چون پر طاووس چمنها دارم
داغ صد رنگ خیالم چقدر بیکارم
بلبل من به نفس شور بهاری دارد
میتوان غنچه صفت چیدگل از منقارم
معنی موی میان تو خیالم نشکافت
[...]

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۲
گر چه در باغ سر کوی تو ای گل خارم
تا به کوی توام از باغ جنان بیزارم
ای که گفتی به چه کاری نگذشته است هنوز
در غمت کار من از کار ولی در کارم
هم علاج من بیمار تواند گر چه
[...]

رشحه » شمارهٔ ۲۴ - از یک غزل
نکشد دل به جز آن سرو قدم جای دگر
بی تو گلخن بنماید به نظر گلزارم
نرود رشحه به جز آن سر کو جای دگر
گر دو روزی بروم جای دگر ناچارم

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه
به طرب حمل مکن سرخی رویم که چوجام
خونِ دل عکس برون میدهد از رخسارم
پاسبان حرم دل شدهام شب همه شب
تا درین پرده جز اندیشهٔ او نگذارم
