گنجور

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۲۷

 

اژدهای عشق زد زخمی عجب بر دل مرا

نیست خاطر سوی تریاک و فسون مایل مرا

نیست تریاک و فسون من بجز جانان که ساخت

مهرش از صبح ازل در جان و دل منزل مرا

عمر در تحصیل وصلش رفت و آن حاصل نشد

[...]

جامی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۶۰

 

کی سبکباری ز همراهان کند غافل مرا؟

بار هر کس بر زمین ماند، بود بر دل مرا

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۶۱

 

هر که می‌بیند چو کشتی بر لب ساحل مرا

می‌نهد از دوش خود، بار گران بر دل مرا

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸

 

از بهار افزود شور عشق چون بلبل مرا

خامه مشق جنون گردید چوب گل مرا

صحبت طفلان بود دیوانه را باغ و بهار

دامن پر سنگ باشد دامن پر گل مرا

با پریشان خاطری از وسعت مشرب خوشم

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹

 

می کشد هر دم ز بی تابی به جایی دل مرا

نیست چون ریگ روان آسایش منزل مرا

شهری عشقم، به سنگ کودکان خو کرده ام

برنچیند دامن صحرا غبار از دل مرا

گرچه از آزادگانم می‌شمارند اهل دید

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰

 

کی سبکباری ز همراهان کند غافل مرا؟

بار هر کس بر زمین ماند، بود بر دل مرا

شکر قطع راه را پامال کردن مشکل است

خواب کردن از مروت نیست در منزل مرا

شوق را عشق مجازی از زمین گیران کند

[...]

صائب تبریزی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴

 

بی‌تو مرگ آسوده سازد اضطراب دل مرا

آنچه گردابست عالم را بود ساحل مرا

ناید از دستم گشاد عقدهای دل که هست

ناخنم سست و هزاران عقده مشکل مرا

در محیط عشق کز وی نیست امید نجات

[...]

مشتاق اصفهانی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

بی‌تو گو سوزد ز برق آه گشت دل مرا

نیست هرگز حاصلی زین کشت بی‌حاصل مرا

کاش ایدل گلرخان و شعله رخساران کنند

بلبل گلشن ترا پروانه محفل مرا

کی رهم از ورطه عشقت که خواهد ناخدا

[...]

مشتاق اصفهانی
 

هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸

 

ناقه آن محمل نشین چون راند از منزل مرا

جان قفای ناقه رفت و دل پی محمل مرا

ز آتش رشکم کنی تا داغ، هر شب می‌شوی

شمع بزم غیر و می‌خواهی در آن محفل مرا

بعد عمری زد به من تیغی و از من درگذشت

[...]

هاتف اصفهانی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵

 

ماند آخر حسرت دیدار او در دل مرا

منتی در دل نهاد این مرگ مستعجل مرا

بارها دل بر وفای خوبرویان بسته ام

باز می خواهم که داند هر کسی عاقل مرا

نفگند از دور هرگز ناوکی بر سینه ام

[...]

سحاب اصفهانی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶

 

گر سر انکار قتل چون منی دارد زننگ

به که در محشر گواه خود کند قاتل مرا

ضعفم افزون باد یا رب در شب هجران (سحاب)

زآنکه فارغ کرد از این افغان بیحاصل مرا

بیش از اینم طاقت بیداد نبود چون کنم

[...]

سحاب اصفهانی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹

 

زالتزام عقل شد دیوانگی حاصل مرا

بعد از این دیوانه خوان، بینی اگر عاقل مرا

بخت میمون بین که چون صیا سنگین دل مرا

نیم بسمل می فروشد می خرد قاتل مرا

با دلت کاش ای کمان ابرو بدل گردد دلم

[...]

یغمای جندقی
 

رشحه » شمارهٔ ۳ - مطلع یک غزل

 

دامن قاتل به دست آمد دم بسمل مرا

دعوی خون بیش ازین کی باشد از قاتل مرا

رشحه
 
 
sunny dark_mode