گنجور

سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۲

 

همچنان در فکر آن بیتم که گفت

پیلبانی بر لب دریای نیل

زیر پایت گر بدانی حال مور

همچو حال توست زیر پای پیل

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۷۶

 

پیش درویشان بود خونت مباح

گر نباشد در میان مالت سبیل

یا مرو با یار ازرق پیرهن

یا بکش بر خان و مان انگشت نیل

دوستی با پیلبانان یا مکن

[...]

سعدی
 

حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۵ - حکایت

 

التمغا شد که آقا تا به کیل

باز بیند جمع و خرج اردبیل

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۶ - حکایت

 

هم وثاقی بود مان در اردبیل

این حکایت باز گفت از اهل گیل

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۹ - حکایت

 

کیست آن فرخنده پی شخص جمیل

خیر مقدم خوش نفس چون جبرئیل

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۹ - حکایت

 

غره ذی الحجه باز از اردبیل

آن خران در وی همه یاغی نه ایل

حکیم نزاری
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸

 

ای رُخَت چون خُلد و لَعلَت سَلسَبیل

سَلسَبیلت کرده جان و دل سَبیل

سبزپوشانِ خَطَت بر گِردِ لب

همچو مورانند گِردِ سَلسَبیل

ناوَکِ چشمِ تو در هر گوشه‌ای

[...]

حافظ
 

حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۶

 

رهروان را عشق بس باشد دلیل

آب چشم اندر رهش کردم سبیل

موج اشک ما کی آرد در حساب

آن که کشتی راند بر خون قتیل

بی می و مطرب به فردوسم مخوان

[...]

حافظ
 

قاسم انوار » انیس العارفین » بخش ۱۶ - حکایت

 

عارفی خوش گفت با مردی بخیل:

ای بدست ناجوانمردی ذلیل

قاسم انوار
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۱۱
sunny dark_mode