مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۷ - قصهٔ احد احد گفتن بلال در حر حجاز از محبت مصطفی علیهالسلام در آن چاشتگاهها کی خواجهاش از تعصب جهودی به شاخ خارش میزد پیش آفتاب حجاز و از زخم خون از تن بلال برمیجوشید ازو احد احد میجست بیقصد او چنانک از دردمندان دیگر ناله جهد بیقصد زیرا از درد عشق ممتلی بود اهتمام دفع درد خار را مدخل نبود همچون سحرهٔ فرعون و جرجیس و غیر هم لایعد و لا یحصی
ای تن من وی رگ من پر ز تو
توبه را گنجا کجا باشد درو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۷ - قصهٔ احد احد گفتن بلال در حر حجاز از محبت مصطفی علیهالسلام در آن چاشتگاهها کی خواجهاش از تعصب جهودی به شاخ خارش میزد پیش آفتاب حجاز و از زخم خون از تن بلال برمیجوشید ازو احد احد میجست بیقصد او چنانک از دردمندان دیگر ناله جهد بیقصد زیرا از درد عشق ممتلی بود اهتمام دفع درد خار را مدخل نبود همچون سحرهٔ فرعون و جرجیس و غیر هم لایعد و لا یحصی
چون قراری نیست گردون را ازو
ای دل اختروار آرامی مجو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۹ - وصیت کردن مصطفی علیهالسلام صدیق را رضی الله عنه کی چون بلال را مشتری میشوی هر آینه ایشان از ستیز بر خواهند در بها فزود و بهای او را خواهند فزودن مرا درین فضیلت شریک خود کن وکیل من باش و نیم بها از من بستان
مصطفی گفتش کای اقبالجو
اندرین من میشوم انباز تو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۹ - وصیت کردن مصطفی علیهالسلام صدیق را رضی الله عنه کی چون بلال را مشتری میشوی هر آینه ایشان از ستیز بر خواهند در بها فزود و بهای او را خواهند فزودن مرا درین فضیلت شریک خود کن وکیل من باش و نیم بها از من بستان
زشت گرداند به جادویی عدو
تا طلاق افتد میان جفت و شو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۹ - وصیت کردن مصطفی علیهالسلام صدیق را رضی الله عنه کی چون بلال را مشتری میشوی هر آینه ایشان از ستیز بر خواهند در بها فزود و بهای او را خواهند فزودن مرا درین فضیلت شریک خود کن وکیل من باش و نیم بها از من بستان
منکر بحرست و گوهرهای او
کی بود حیوان در و پیرایهجو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۹ - وصیت کردن مصطفی علیهالسلام صدیق را رضی الله عنه کی چون بلال را مشتری میشوی هر آینه ایشان از ستیز بر خواهند در بها فزود و بهای او را خواهند فزودن مرا درین فضیلت شریک خود کن وکیل من باش و نیم بها از من بستان
گفت رحمت گر همیآید برو
زر بده بستانش ای اکرامخو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۳۱ - معاتبهٔ مصطفی علیهالسلام با صدیق رضی الله عنه کی ترا وصیت کردم کی به شرکت من بخر تو چرا بهر خود تنها خریدی و عذر او
در پی جنت بدم در جست و جو
جنتی بنمود از هر جزو تو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۳۱ - معاتبهٔ مصطفی علیهالسلام با صدیق رضی الله عنه کی ترا وصیت کردم کی به شرکت من بخر تو چرا بهر خود تنها خریدی و عذر او
زیر لب میگفتی از بیم عدو
کوری او بر مناره رو بگو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۳۱ - معاتبهٔ مصطفی علیهالسلام با صدیق رضی الله عنه کی ترا وصیت کردم کی به شرکت من بخر تو چرا بهر خود تنها خریدی و عذر او
آنچنان کر شد عدو رشکخو
گوید این چندین دهل را بانگ کو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۳۶ - در آمدن مصطفی علیهالسلام از بهر عیادت هلال در ستورگاه آن امیر و نواختن مصطفی هلال را رضی الله عنه
رفت پیغامبر به رغبت بهر او
اندر آخر وآمد اندر جست و جو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۳۶ - در آمدن مصطفی علیهالسلام از بهر عیادت هلال در ستورگاه آن امیر و نواختن مصطفی هلال را رضی الله عنه
اندر آمد او ز خواب از بوی او
گفت سرگیندان درون زین گونه بو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۲ - رجوع به داستان آن کمپیر
باز او آن عشرها را با خدو
میبچفسانید بر اطراف رو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۳ - حکایت آن رنجور کی طبیب درو اومید صحت ندید
مستی دل را نمیدانی که کو
وصف او از نرگس مخمور جو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۴ - رجوع به قصهٔ رنجور
باز گرد و قصهٔ رنجور گو
با طبیب آگه ستارخو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۴ - رجوع به قصهٔ رنجور
آن ز پایاندید احمد بود کو
دید دوزخ را همینجا مو به مو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۵ - قصهٔ سلطان محمود و غلام هندو
طول و عرض و وصف قصه تو به تو
در کلام آن بزرگ دین بجو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۷ - بار دیگر رجوع کردن به قصهٔ صوفی و قاضی
نیست واجب خدمت استا برو
پس نبود استا به زجرش کارجو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۷ - بار دیگر رجوع کردن به قصهٔ صوفی و قاضی
گفت صوفی پس روا داری که او
سیلیم زد بیقصاص و بیتسو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۹ - جواب دادن قاضی صوفی را
چشم در استارگان نه ره بجو
نطق تشویش نظر باشد مگو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۵۱ - جواب گفتن آن قاضی صوفی را
گفت قاضی صوفیا خیره مشو
یک مثالی در بیان این شنو