گنجور

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۶۳ - در جامهٔ خواب افتادن استاد و نالیدن او از وهم رنجوری

 

جامه خواب آورد و گسترد آن عجوز

گفت امکان نه و باطن پر ز سوز

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷۹ - عذر گفتن شیخ بهر ناگریستن بر فرزندان

 

رو به زن کرد و بگفتش ای عجوز

خود نباشد فصل دی همچون تموز

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۹۴ - یک درخت شدن آن هفت درخت

 

آمد الهام خدا کای بافروز

می عجب داری ز کار ما هنوز

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰۸ - تضرع آن شخص از داوری داود علیه السلام

 

سجده کرد و گفت کای دانای سوز

در دل داود انداز آن فروز

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۳۰ - معنی حزم و مثال مرد حازم

 

آن یکی گوید درین ره هفت روز

نیست آب و هست ریگ پای‌سوز

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۶ - قصهٔ آن صوفی کی زن خود را بیگانه‌ای بگرفت

 

صوفیی آمد به سوی خانه روز

خانه یک در بود و زن با کفش‌دوز

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۰۳ - قصهٔ باز پادشاه و کمپیر زن

 

اشک از آن چشمش فرو ریزد ز سوز

یاد آرد لطف شاه دل‌فروز

مولانا
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode