آن ز بهر رفع ظلم و فتنه بود

تا نمانند اهل دین در رنج و دود

نیست چیزی اوثق از وی در وجود

بر خود احکام و وثوق استش به بود

پیش از آن کایی تو در دار شهود

حق ز مشرق شمس را طالع نمود

در وی این ادراک و این دانش نبود

کآردش حجت ز توحید وجود

هم نظر کن بر عظام از مایعود

تا چسان از جاش برداریم زود

هست اطمینان کامل آن شهود

نه کش اندر قلب اطمینان نبود

بر تو حق داد آنچه زو بهتر نبود

وآن حیات و جان بود بعد از وجود

گنجها دادند بر سائل ز جود

لیک نامد « هل اتی» بر کس فرود

یعنی ار دانید کآن سلطان جود

بر اجور منفقین خواهد فزود

میم در تحقیق ارباب شهود

شد محمّد(ص) کآخر آمد در وجود

کرده اقرار او به توحید وجود

تا به فعل از وی چه آید در شهود

که از آن کامل بود دور وجود

آنچه باشد در نزول و در صعود

آنچه او حق به اعتبار جمع بود

عقل قرآنی است نامش در وجود

پس به تفصیل آمد از جمع وجود

واندر این مشهد به تفصیل شهود

پس بود حق در تفاصیل وجود

قائم بالقسط بر نظم و نمود

گو تو یعنی با نصاری و یهود

هم به کفار قریش اندر ورود

پس به ذلت در خور آمد در وجود

مقتضی بود آنچه آمد در نمود

مکر آوردند با عیسی یهود

بیششان پس مکر آمد در وجود

گشت خارج ملک از دست یهود

منتقل شد بر نصاری آنچه بود

بی پدر، بی مادر آمد در وجود

زآن عجب تر نیست عیسی در شهود