گنجور

 
صفی علیشاه

اَلشَّیْطٰانُ یَعِدُکُمُ اَلْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشٰاءِ وَ اَللّٰهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اَللّٰهُ وٰاسِعٌ عَلِیمٌ (۲۶۸) یُؤْتِی اَلْحِکْمَةَ مَنْ یَشٰاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ اَلْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً وَ مٰا یَذَّکَّرُ إِلاّٰ أُولُوا اَلْأَلْبٰابِ (۲۶۹) وَ مٰا أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ اَللّٰهَ یَعْلَمُهُ وَ مٰا لِلظّٰالِمِینَ مِنْ أَنْصٰارٍ (۲۷۰) إِنْ تُبْدُوا اَلصَّدَقٰاتِ فَنِعِمّٰا هِیَ وَ إِنْ تُخْفُوهٰا وَ تُؤْتُوهَا اَلْفُقَرٰاءَ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ یُکَفِّرُ عَنْکُمْ مِنْ سَیِّئٰاتِکُمْ وَ اَللّٰهُ بِمٰا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ (۲۷۱)

شیطان وعده می‌دهد شما را بدرویشی و می‌فرماید شما را ببدی و خدا وعده می‌کند شما را آمرزش از خود و احسان و خدا فراخ رحمت داناست (۲۶۸) می‌دهد حکمت کسی را که می‌خواهد و هر که داده شود حکمت پس بحقیقت داده شده خوبی بسیار و پند نگیرند مگر صاحبان خرد (۲۶۹) و آنچه را انفاق کردید از نفقه یا لازم گردانیدید از نذری پس بدرستی که خدا می‌داندش و نیست مر ستمکاران را هیچ یاری‌کنندگان (۲۷۰)اگر ظاهر کنید صدقه‌ها را پس چیزیست آن و اگر پوشیده دارید آن را و بدهید آنها را بدرویشان پس آن بهتر است مر شما را و می‌گرداند کفاره از شما از گناهانتان و خدا بآنچه می‌کند آگاه است (۲۷۱)

می دهد شیطانِ زشت اخلاقتان

وعدة درویشی از انفاقتان

می دهد یعنی ز فقر و فاقه بیم

امر بر فحشا ء کند در حفظ سیم

درهمی ندهید تا بر مستحق

مر بجا آید خلاف امر حق

کو شما را وعده کرده بارها

سوی فضل و مغفرت ز ایثارها

واسع است او هم به خلق خود علیم

تا که را وسعت دهد بی خوف و بیم

نیست تنها وسعت اندر ملک و مال

وسعت بهتر بود در صدر و حال

دیده باشی بس کسان در وزن و سنگ

ملکشان باشد وسیع و سینه تنگ

همچنین بر عکس این، بسیار دان

رزق تنگ و دل به وسعت لامکان

تا تو از تبدیل حق واقف شوی

بر مسبب از سبب عارف شوی

هر که را خواهد دهد حکمت خدای

چیست حکمت، علم و فهم با ولای

وآن ز اخلاص عمل پیدا شود

حکمت از حق در خلوص اعطاء شود

وآنکه حکمت یافت ز او در سیرها

سوی او گردید راجع خیرها

پس ز نور حکمت و اشراقها

یافت سرّ و علت انفاقها

پس ز روی حکمت ار مردی سه نان

بدهد آن بیش است از ملک جهان

بر علی (ع) زآن ختم شد جود و کرم

گرچه زو افزون کرم کردند هم

گنجها دادند بر سائل ز جود

لیک نامد « هل اتی» بر کس فرود

پند کی گیرند یا بدهند گوش

جز اولوالالباب، یعنی اهل هوش

آنچه را کردید انفاق از ادب

از وجوه خیر، فرض و مستحب

فرض باشد نذر ثابت یا زکات

نذر هم افزون شقوقش بر ثقات

چون صلات و صوم، صدقه، نذرها

واجب آمد تا کنید آن را وفا

جز که آن باشد نه از وجه متین

این بود وجه و ما لِلظَّالِمِین

یعنی آن نذر از ضرار است و شقاق

یا ز مال غیر یا خشم و نفاق

حاصلی نبود از آن ایثارتان

وز عذاب حق نگردد یارتان

میکنید آن نذر بر دفع عذاب

وآن نگردد دفع و بفزاید عِقاب

صدقه ها را گر نمایید آشکار

نیست اکراهی ز اظهارش به کار

بل بود نیک انتشار فعل خیر

بو که باشد باعث ترغیب غیر

مخفی ار دارید هم انفاق خویش

بر فقیر مستحق کم یا که بیش

بهتر است آن بهر تنزیه صفات

از شما پوشیم عیب سیّئات

حق بر اعمال شما باشد خبیر

کز چه رو کردید احسان بر فقیر

باشد از تعظیم حق یا میل نفس

ابر رحمت بر تو زد یا سیل نفس