×
عطار » منطقالطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » حکایت عیاری که اسیر نان و نمک خورده را نکشت
گر تو خوانی ناکس خویشم دمی
هیچ کس در گرد من نرسد همی
عطار » منطقالطیر » پرسش مرغان » حکایت پادشاهی که بسیار صاحب جمال بود
نه کسی را صبر بودی زو دمی
نه کسی را تاب او بودی همی
عطار » منطقالطیر » عزم راه کردن مرغان » تحیر بایزید
گفت ای سایل سلیمان را همی
چشم افتادست بر ما یک دمی
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت خونیی که به بهشت رفت
گفت چون خونم روان شد بر زمی
میگذشت آنجا حبیب اعجمی
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت دیوانهای که از مگس و کیک در عذاب بود
گر به صدق آیی درین ره تو دمی
صد فتوحت پیش بازآید همی
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مفلسی که عاشق شاه مصر شد
صد هزاران دل بمرد از غم همی
وین سگ کافر نمیمیرد دمی
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » گفتار مردی صوفی از روزگار خود
گر تو در عالم خوشی جویی دمی
خفتهٔ یا باز میگویی همی
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت خفاشی که به طلب خورشید پرواز میکرد
وانک بر فرمان کشد سختی دمی
از ثوابش پر برآید عالمی
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت احمد حنبل که پیش بشر حافی میرفت
گفت آخر تو امام عالمی
از تو داناتر نخیزد آدمی
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت یوسف و ده برادرش که در قحطی به چاره جویی پیش او آمدند و گفتگوی آنها
گر به راه آید وشاق اعجمی
هست گستاخی او از خرمی
عطار » منطقالطیر » بیان وادی عشق » حکایت مجنون که پوست پوشید و با گوسفندان به کوی لیلی رفت
اهل لیلی نیز مجنون را دمی
در قبیله ره ندادندی همی
عطار » منطقالطیر » بیان وادی معرفت » حکایت مردی که در کوه چین سنگ شد
چون برون رفتی ازین گم در گمی
هست آنجا جای خاص آدمی
عطار » منطقالطیر » سیمرغ در پیشگاه سیمرغ » ...
روز و شب بی او نیاسودی دمی
مونس او بودش به روز و شب همی
عطار » منطقالطیر » فیوصف حاله » حکایت ابوسعید مهنه با قایمی که شوخ بر بازوی او میآورد
چون جوانمردیِّ خلق عالَمی
هست از دریای فضلت شبنمی
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۰ - در بیان مذهب و سلسلۀ پیر خود فرماید
بعد از آن گفتا رسول هاشمی
کاین سخنها را ولی داند همی